ماروين مينسکی۱ ، پايه گذار هوش مصنوعي، عقيده دارد که تجربه زيبايی يکی از راههای طبيعت است برای اينکه حافظه ذهن ما را برای مدتی به روی دريافت "دانش منفی" ببندد. منظور او اين است که منظر زیبایی، یک علامت به فکر ماست،که برای مدتی دست از آناليز کردن، انتقاد و ارزش گذاری بردارد. زيبايی يکی از معدود تجربه هاييست که به ما اجازه میدهد، به حکم عقلمان "نه" بگوييم. زيبايی تسلی ميدهد و مست ميکند،و درک انتقادگر ما را برای مدتی از کار مي اندازد.
عکس العمل ما در برابر زيبايی يک حقه مغز ماست، و نه نتيجه فکر کردن ما درباره خودمان! نيروی فکر ما از اين نياز طبيعی شکل گرفت که مشکلات مربوط به زنده ماندن و توليد مثل را حل کند.منظر جفت سالم و آماده برای جفت گيری را "زيبا" ، يا کودک ناتوان و کوچک را "با نمک"ديدن، نشانه همين کار فکر است. با وجود همه تنوع مد و سليقه، تقريبا در همه فرهنگها، چشمان درشت، موهای براق ،پوست صاف و بدون چروک و لک، فرورفتگی کمر يک زن يا سينه قوی يک مرد نشانه جذابيت است(خودم:در واقع چيزهايی که نشانه سلامت است) ،در واقع زیبایی یکی از راههای ادامه حیات (بوده) است.
کندی فریزر ۲، منتقد فرهنگی مینویسد، که عشق ما به زیبایی، لذتیست که ارزش چشیدنش را دارد ، اما فراموش نکنیم که زیبایی یک منبع شادی، اما مطمئنا تنها منبعی نیست که در اختیار ماست. زیبایی قابل روئیت ،در دنیای حواس ما در درجه اول قرار ندارد؛ ما به همان شکل تحت تاثیر یک صدای زیبا، حالتهای دعوت کننده ، یا حتی بوی دیگران قرار میگیریم، که گاهی حتی آگاهانه هم نیست. چهره،حتی در دنیای ظاهری نیز ، تنها نوع جذابیت نیست.
اما ما هنوز در برابر اين سوال ايستاده ايم که چطور با زيبايی برخورد کنيم، و چرا بايد اصولا در موردش فکر کنيم؟هر چه باشد، زيبايی يک بي انصافی بزرگ است چرا که توسط ژنها تعيين ميشود.
دانايي،تواناييست:ما هر چه بيشتر در باره طبيعت انسان بدانيم، بيشتر ميتوانيم اميدوار باشيم که ناهماهنگی ها را بررسی کنيم و خودمان را تغيير دهيم. وجود اين اصل که يک تمايل، مادرزاديست، به اين معنا نيست که محيط، فرهنگ و تربيت نتوانند در آن تغییر اساسی بدهند. همه غرایز ما اجبارا خوب نیستند،اما ما میتوانیم با آنها رو به رو شویم.چطور میتوانیم با زیبایی برخورد کنیم؟ به این فکر کنیم ،که زیبایی به ما چه میگوید: زیبایی به ما میگوید که نیاکان ما، در زمان جفت گیری به چه چیزهایی اهمیت میداده اند، میگوید که آیا یک شخص آماده برای جفت گیری، سالم، وقوی هست، و احتمالا فرزندان سالم و قوی تولید میکند یا نه(حد اقل این اطلاعاتی بوده که زیبایی در گذشته میداده است، تا زمانی که آنقدر در آن دست بردیم که ارزش اطلاعات رسانی آن کاهش پیدا کرد) .این اطلاعات در آغاز پیدایش بشر اهمیت بسیاری داشته است، و به همین خاطر مغز ما برای دریافت این علامت ها تکامل پیدا کرد.اما در دنیای مدرن امروز، که ما هر روزه به افراد غریبه برخورد میکنیم، و انسانهای بسیاری را میبینیم ، باید سعی کنیم افسار این گیرنده ها را در دست بگیریم.شاید بهترین حالت این باشد که گاهی از تحریک این حس خود لذت ببریم، زمان کوتاهی در لذت آن مست باشیم، و لی بعد واقعیت را در نظر بگیریم، و از کنارش رد شویم.این شاید در اختیار گیرنده های مغز ما نباشد،ولی در اختیار خود ما هست.
سياست زيبايی به يک فرم جديد احتياج دارد، به فرمی که آزاد باشد از حمله های مخالفان زيبايی ، همانطور که آزاد ازپرستش بدون فکر و بی اندازه زيبايی.اين تصور که زيبايی اهميتی ندارد، يا صرفا يک پديده فرهنگيست، فقط يک افسانه است.ما بايد زيبايی را بفهميم، در غير اين صورت برای هميشه برده آن خواهيم بود.
با تخليص و تحريف
نويسنده : نانسی اتکوف ۳،متخصص رشته روانشناسی در مدرسه هاروارد در بوستون.
انتشار: مجله "روانشناسی امروز" ۴ ،آوريل ۲۰۰۱
۱ـMarvin Minsky
۲ـKennedy Frazer
۳ـNancy Etcoff
۴ـPsychologie Heute, April 2001