۰۲ مرداد، ۱۳۸۵



پروفسور کارلو میشاییل زومر (carlo Michael Sommer) روانشناس اجتماعی و استاد طراحی در دانشگاه دارمشتات و همچنین پایه‌گذار موسسه تحقیقاتی زومر ریسرچ ( Sommer Research) در دارمشتات است و از سال‌های پیش تا کنون در کنار موضوعات دیگر، به طور فشرده درباره مد و نحوه به وجود آمدن آن تحقیق می‌کند
.

مجله پ.ام: پروفسور زومر، شما کت و شلوار مخمل سیاه، کفش‌های چرمی سیاه و پیراهنی تیره رنگ بر تن دارید. این به من درباره شما چه می‌گوید؟

پروفسور زومر: من زماني چندان طولاني به روانشناسي مد پرداخته‌ام که دیگر برای خودم مهم نیست. سیاه رنگی خنثی است، با آن‌می توانم همه جا به راحتی حرکت کنم، هم رنگی رسمی برای جلسات کاری و هم رنگی غیر رسمی برای دفتر کار است.

پ.ام.: پس می‌خواهید بگویید که لباس شما هیچ حرفی نمی‌زند؟

زومر: نه، این غیر ممکن است. لباس ما به غیر از وظیفه اصلی‌اش، خاصیت‌های روانی و اجتماعی مهمی دارد. ما با لباس‌های‌مان، بدن خود را به فرمی با معنای اجتماعی خاصی تغییر شکل می‌دهیم و با محیط اطراف‌مان ارتباط برقرار می‌کنیم، چه بخواهیم، چه نخواهیم.

پ.ام.: در این صورت لباس سیاه شما هم پیامی دارد، آن پیام چیست؟

زومر: حیرت‌انگیز این است که هرکسی زبان مد را می‌فهمد، ولی اغلب به طور ناخود آگاه. ما به یک شخص نگاه می‌کنیم و او را در "جای" خود قرار می‌دهیم. سعی کنید جواب سوال‌تان را خودتان بدهید!

پ.ام.: خوب،... رنگ سیاه، مردی جدی در بیزینس را نمایش می دهد، و مخمل کبریتی یک هنرمند خلاق را. غیر از این، شما آنطور که مرسوم است، پیراهنی سفید و کراوات نپوشیده اید، شاید می خواهید بگویید: خلاق هستید ولی نه آشفته، جدی هستید ولی نه خشک و رسمی. شما لباس کسی را به تن دارید که خود را با محیط وفق داده است، در حالی كه به موقع‌اش می تواند این کار را نکند. درست است؟

زومر: می‌بینید که زبان مد تا چه حد ظریف است؟ البته این یک تصویر گذرا از دیگری به ما نشان می دهد. اغلب تعبیرات ما درست هستند، ولی گاهی هم این نگاه اول ما را به اشتباه می اندازد.

پ.ام.: پس مد مي‌تواند ديگران را نيز فريب بدهد؟

زومر: البته که مد هم گاهی وسیله‌ای برای فریب‌کاری است. اما در بیشتر موارد ما با زبان لباس می‌خواهیم به دیگران نشان دهیم که چه کسی هستیم - یا می‌خواهیم چه کسی باشیم.

پ.ام.: آيا به اين دليل است که هر روز صبح انتخاب لباس مناسب برايمان دشوار است؟

زومر: بله، در واقع موضوع کمی پيچيده تر است. ما در برابر کمد لباس خود، به اين فکر می کنيم که قصد داريم خود را چطور به اطرافمان نمايش دهيم: مثلا جدي، جوان و بی قيد، ساده و منطبق با محيط يا توجه بر نگيز. البته بستگی هم دارد که چه برنامه ای در پيش داريم: آيا به دفتر کار مي رويم؟ پس يک پيراهن ساده شايد کافی باشد. آيا گفتگويی رسمی در پيش داريم؟ پس کت و شلوار انتخاب بهتری است. اين تاثير بيرونی لباس ما، يک جنبه مساله است. جنبه ديگر. تاثيری است که لباس ما بر روی خودمان اعمال می کند. رفتار ما در لباس ورزشی با زمانی که لباسی رسمی بر تن داريم فرق می کند، و در مورد زنان تفاوت زيادی وجود دارد بين کت و دامن و کفش پاشنه بلند، با شلوار جين و کفش اسپرت.

پ.ام.: آیا ما با نوع لباس پوشیدن خود، سعی می کنیم خود را با محیط تطبیق دهیم، و انتظارات دیگران را بر آورده کنیم؟

زومر: این منظور را هم داریم، ولی تنها این نیست. ما هنگام لباس پوشیدن سعی می کنیم تعادلی بین تطبیق با محیط و جدایی از محیط بر قرار کنیم. یعنی لباس پوشیدن، دو نقش مهم برایمان ایفا می کند: از سویی فردیت ما را به نمایش می گذارد؛ من، من هستم! از سویی دیگر نشان می دهد که ما به کدام گروه اجتماعی احساس تعلق می کنیم.

پ.ام.: اگر لباس مانند زبان عمل می کند، این برای ما یک ضرر بزرگ دارد: ما در تمام روز ، یک چیزرا می گوییم، تا زمانی که به کمد لباس خود برگردیم.

زومر: درست است، زبان مدل لباس بسیار آهسته است. اگر من با کلمات چیزی را بیان کنم و ببینم که تاثیر خوبی نداشته است، می توانم حرفم را به سرعت عوض کنم. اگر ولی لباس اشتباه به تن داشته باشم ، بد شانسی آورده ام. اما آهستگی زبان مدو لباس فواید خاص خود را دارد: لباس یک عنصر ثابت و قابل اعتماد در ارتباط و گفتگو است و شخصیتی ثابت را عرضه می کند. این مهم است که ما تا حد خاصی بتوانیم روی برداشت اولیه خود از دیگران حساب کنیم، و از روی نشانه های ظاهری، خصوصیتهای باطنی را حدس بزنیم.

پ.ام.: ولی این پیش داوری کردن است!

زومر: البته که اینها پیش داوری هستند،اما پیشداوریها از نظر روانی برای عبور از زندگی روزمره بسیار لازم هستند. ما با انسانهای زیادی رو به رو می شویم و این نشانی از هوش و دانایی است که بتوانیم به سرعت از روی مشخصات ظاهری آنها را تا حدی بشناسيم و در جای خود قرار دهيم. آنچه نشان دهنده نقصان در هوش و دانایی است، اين است که نتوانيم در صورت لزورم، پيشداوری خود را تغيير دهيم.

پ.ام.: پس بايد اينطور تصور کرد که هر انسانی در مغز خود کشوهايی برای تيپهای خاص لباس پوشيدن ذخيره کرده است ، به عنوان مثال کشوی ۱۷-هيپی قديمی!

زومر: در اصل همينطور است. البته روانشناسان اسم آنها را کشو نمي گذارند، بلکه به آنها "شما" ( Schema) می گويند. مثلا ما يک شما يا مدل در مغز خود داريم که يک کارمند چه ظاهری دارد و يا يک پانک ...و غيره. شماها، مدلهای تصوری آسانی هستند که از طريق تجربه در مغز ما ذخيره می شوند و اين فايده را دارند که ما می توانيم از روی نشانه های ساده، نتايج پيچيده و سريعی بگيريم. اگر الان در باز شود و ما يک دست پشت آن ببينيم، از روی تجربه های خود حدس می زنيم که بايد اين دست متعلق به شخصی باشد که به دنبال آن وارد می شود. و در بيشتر موقعها هم اين حدسمان درست است. نتيجه گيريهای ما از روی لباس نيز همينطور هستند.

پ.ام.: ما نوع لباس پوشيدن شخصی خود را از کجا ياد می گيريم؟

زومر: اين يک جريان ثابت نيست. ما همه برهنه به دنيا می آييم، اما بدون هيچ تاخيری بدن ما با لباس فرم داده می شود. در آغاز اين کار را والدين انجام می دهند، و وقتی که به عنوان کودک توانايی تصميم گيری و قضاوت را پيدا می کنيم، در ابتدا والدين را الگو قرار می دهيم. کودکان لباس پدر و مادرشان را عالی می دانند.

پ.ام.: اما اين تغيير می کند؟

زومر: ​در دوران بلوغ کودکان سعی مي کنند از والدين خود جدا شوند، و اين در مورد لباس نيز صدق می کند، و از روی دوستان و گروههای بين خودشان الگو برداری می کنند، معمولا جوانهای کمی بزرگتر از خود. ناگهان آنچه والدين می پوشند، در نظر آنها بسيار از مد افتاده است. قبلا اين موضوع باعث اختلاف شديدی بين والدين و فرزندانشان می شد، امروزه اين اختلاف کمتر است.

پ.ام.: دليلش چيست؟

زومر: دليلش جستجوی ديوانه وار جوانی است. افراد بالغ هم نمی خواهند بزرگتر يا پيرتر شوند، برای همين در مورد مسائل مد نه از روی پدر بزرگ یا مادر بزرگ، بلکه از روی فرزندان خود الگو برداری می کنند.

پ.ام.: يعنی سبک لباس افراد بزگسال وجود ندارد؟

زومر: چرا، ولی اول ما سعی می کنيم خود را از جمع جدا کنيم و يک سبک فردی مخصوص به خود را پيدا کنيم. اين اتفاق حدودا بين سنين ۲۰ تا ۳۰ می افتد. از ۳۰ سالگی به بعد، آنچه را که تا آنزمان پیدا کرده ايم می پوشيم. افراد از اين سن به بعد معمولا دست به آزمايشهای تازه در مورد لباس پوشيدن خود نمی زنند.

پ.ام.: بزرگسالان از تغييرات سريع مد پيروی نمی کنند؟

زومر: بسياری از آنان در اصل ديگر نمی خواهند به اين پيروی ادامه دهند، اما ناچار به اينکار هستند: معمولا نگه داشتن استيل و مدل لباس قديمی به اين دليل مشکل است که ديگر آن دوخت و پارچه پيدا نمی شود و اگر کسی با اين وجود موفق شود مثلا شلوارهای پاچه گشاد سالهای ۷۰ را پيدا کند، به سرعت می فهمد که با آن بسيار جلب توجه می کند. در دهه ۷۰ با اين شلوار متعلق به جامعه می بوده است، امروز با آن نا خواسته تبديل به يک سيرک لباس می شود.

پ.ام.: چه کسی مد جديد را اختراع می کند؟

زومر: مدهای جديد، از سوی گروههايی ساخته می شوند که در جستجوی يک هويت هستند، امروزه معولا فرهنگهای زيرزمينی مانند پانک يا هيپ هاپ.

پ.ام.: و چطور مدل لباس اين فرهنگهای زير زمينی ناگهان تبديل به مدل لباس برای جمع می شود؟

زومر: اينکار را "پرفورمر های مدرن" (performer) انجام می دهند که در رسانه ها، در طراحي، نقاشی ، موزيک پاپ، و در تبليغات مشغول به کار هستند، کسانی که هويتشان از نظر شغلی و شخصی با نمايش خلاقانه و منحصر به فرد خود شکل می گيرد. اين افراد دائما در بين گروههای فرهنگی زيرزمينی در جستجوی تغييرات و ایده های تازه هستند، آنها را "مي دزدند" و برای کار خود استفاده می کنند.

پ.ام.: اگر درست فهمیده باشم، مد از یک طرف باید فردیت ما را پررنگتر کند و از یک طرف تعلق ما را به یک گروه نشان دهد. اما اینها با هم در تناقض هستند.

زومر: این درست است. و برای همین هم هست که خیلی وقتها کار خراب می شود، و ما برای آن گروه خاص خیلی خوب یا خیلی بد لباس پوشیده ایم.

پ.ام.: پس مد، درباره جامعه ای که در آن زندگی می کنیم هم چیزهایی می گوید.

زومر: بله. تحولات مد تنها در جامعه ای صورت می گیردکه تحولات اجتماعی و به دنبال آن تغییرات ارزشهای آن جامعه به سرعت اتفاق می افتد. از قرن نوزدهم ما جامعه مدرن و پست مدرن را با تغییرات سریع آن تجربه می کنیم. و در این شرایط مد برای تک تک افراد نقش مهمی را بازی می کند: وقتی تقریبا همه چیز در حال تغییر است، مد از این جهت می تواند کمک کند که همه امکانات زیاد تغییر را به تعداد معدودی خلاصه می کند.

پ.ام.: و ما با پیروی از مد نشان می دهیم که امروزی هستیم.

زومر: بله، اینطور هم می توان گفت. ما با مد نشان می دهیم که حاضر هستیم با زمان حرکت کنیم. فایده مد این است که ما این تطبیق خود به زمان حال را می توانیم به صورت آزمایشی انجام دهیم: اگر از لباسهای جدید خوشمان نیاید، می توانیم دوباره قدیمیها را بپوشیم. اما زمانی که ما از جدیدترین مد الگو می گیریم و طبق آن لباس می پوشیم، این به خودمان نیز انگیزه جدید میدهد، و برایمان حركت پابه پاي تحولات ارزشی جامعه را آسانتر مي كند.

خلاصه ای از مصاحبه مجله پ.ام. با پروفسور زومر، جولای ۲۰۰۶ ( P.M. Magazin, Juli2006)

لینکهای مرتبط:

_ شما از روی لباس و سر و وضع ظاهری افراد راجع بهشون قضاوت می کنید؟...نوشته سمیرای عزیز

_ مد بدتر است یا زن آزاری؟ ...از وبلاگ لابیرنت

پ.ن.:
_ قالب جدید اینجا رو عزیز نازنینی عوض کرده . می خوام از زحمتی که این چند روزه کشیده ، تا اونجا که می شده سلیقه های ریز و درشت من رو به کار برده، و گاهی بعد از همه زحمتش مجبور شده کار رو از اول انجام بده! و در همه حال با محبت و خوش رو بوده ...برای همه اینها می خوام ازش تشکر کنم، و برای خیلی چیزهای دیگه!....خیلی خیلی ازت ممنونم عزیزم.

 
Home
Email
 
 
 

پسیو‌اگرسیو، پرخاشگری منفعلانه

از جدایی

هنر معذرت خواهی‌ (۳)

توهم دانايى

چرا موتسارت بچه‌ها را باهوش نمی‌‌کند

در باب همدلی

دام هارمونی (۲)

‌دام هارمونی (۱)

سرچ می‌‌کنی‌ یا هنوز فکر می‌‌کنی‌؟

آیا اندرز خوبی به ذهنت رسیده است؟...آنرا پیش خودت نگه دار!

هنر با خود تنها بودن

چطور با موفقیت شکست بخوریم

هنر معذرت خواهی (۲)

هنر معذرت خواهی (۱)

ترس از رابطه (۲)

ترس از رابطه (۱)

دام کمال‌گرايی (۲)

دام کمال گرایی(۱)

خشونت خانگی علیه زنان

از خاطره و حافظه (۱)

تمجيد‌های مورد ترديد

آخر اشتباه من کجاست؟

ترس مردان از احساسات

دو تا در عشق کافی نيستند

شما یك ایمیل جدید دارید

ای لحظه، بمان!

حیوون سكسی و دغدغه مسئولیت!

هنر دعوا کردن (۲)

هنر دعوا کردن(۱)

کافکای عاشق پیشه

اخلاق(۲)

اخلاق (۱)

روابط موازی(۲)

روابط موازی(۱)

کمی هم از مردان بشنویم!

اسطوره خون آشامها

آیا پول خوشبختی می آورد؟

فیلسوفهای کوچک، سوالهای بزرگ

به ایدز شانس ندهیم

سکسوالیته ( ۳): اولین بار-قسمت اول

تاپ سیکرت(۲)

و همین لباس زیباست نشان آدمیت؟

تاپ سیکرت(۱)

طنز

آزمایش میلگرام…

خوشبختی دوستی واقعی

هنر بزرگ شدن

سکسواليته (۲) : زنان و خود ارضايی

وقتی عشق سردتر مي شود

قدرت اکثريت

هنر، برای خواستگاری

سکسواليته(۱) : پدوفيلی

وبلاگ: هر نفر يک ناشر؟

شستشوی مغزی

وحشت زده

قویترین میل جهان

شانس

رويا(۲)

رويا(۱)

چند کلمه حرف حسابی!(۲)

دخترهای حرف گوش کن، پسرهای شرور

چند کلمه حرف حسابی!(۱)

دروغ(۲)

دروغ(۱)

…انتقام

زیبایی(۳)

زیبایی(۲)

زیبایی(۱)

 
Enter your Email


Preview | Powered by FeedBlitz
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  • اوت 2004  
  • سپتامبر 2004  
  • اکتبر 2004  
  • نوامبر 2004  
  • دسامبر 2004  
  • ژانویهٔ 2005  
  • فوریهٔ 2005  
  • مارس 2005  
  • آوریل 2005  
  • مهٔ 2005  
  • ژوئیهٔ 2005  
  • اوت 2005  
  • سپتامبر 2005  
  • اکتبر 2005  
  • نوامبر 2005  
  • دسامبر 2005  
  • فوریهٔ 2006  
  • مارس 2006  
  • مهٔ 2006  
  • ژوئیهٔ 2006  
  • سپتامبر 2006  
  • نوامبر 2006  
  • دسامبر 2006  
  • ژانویهٔ 2007  
  • فوریهٔ 2007  
  • مارس 2007  
  • آوریل 2007  
  • مهٔ 2007  
  • سپتامبر 2007  
  • اکتبر 2007  
  • فوریهٔ 2008  
  • مهٔ 2008  
  • ژوئیهٔ 2008  
  • اوت 2008  
  • نوامبر 2008  
  • فوریهٔ 2009  
  • مارس 2009  
  • مهٔ 2009  
  • سپتامبر 2010  
  • آوریل 2011  
  • آوریل 2012  
  • ژوئیهٔ 2013  
  • مهٔ 2014  
  • نوامبر 2014  
  • دسامبر 2014  
  • فوریهٔ 2015  
  • مارس 2015  
  • ژوئیهٔ 2015  
  • اوت 2015  
  • نوامبر 2015  
  • دسامبر 2015  
  • فوریهٔ 2016  
  • اوت 2016  
  • فوریهٔ 2017  
  • مهٔ 2017  
  • اکتبر 2017  
  • نوامبر 2017  
  • اوت 2018  
  • ژوئن 2019  
  • نوامبر 2019  
  •