۲۹ شهریور، ۱۳۸۶


جلوی در خانه مان پنهانی همدیگر را بوسیدیم. قبل از آن، با هم بیرون رفته بودیم، غذا خورده بودیم و کمی رقصیده بودیم. پنج سال است که با دوستم هستم، اما امشب دلم می خواست با این مرد بیرون بروم و او را ببوسم. و حالا تصور سکس با او را دارم. چکار باید بکنم؟...(یک کاربر اینترنتی در یک فوروم)

این موقعیتی است که برای بسیاری از زنان و مردان پیش می آید؛ در یک رابطه ثابت زندگی می کنند، اما ناگهان شخص سومی مانند جرقه از آسمان در راهشان پیدا می شود و وسوسه شان می کند. آیا دلیلش نارضایتی جنسی در رابطه است؟ یا میل به گوشت و پوست جدید، چون انسان ذاتا کنجکاو و نو طلب است؟ یا آیا دلیلش مشکلات به زبان آورده نشده، رنجشها، یا نوعی انتقام گیری ست؟ یا..

مونوگامی(۱) ( یا تک شریکی) یکی از مشکلترین وظایف انسان است و در عین حال باور عمومی بر این است که وفاداری امری کاملا طبیعی و نرمال است و به هر ارتباطی تعلق دارد. هر کدام از ما این جنبه را در درون خودمان می شناسیم: دلمان می خواهد که وفادار باشیم، اما برایمان گاهی بسیار سخت است. از شریک خود انتظار داریم که به ما وفادار باشد، اما برای "بیوفایی" خود دلایل زیادی آماده داریم.

اما دلیل همه اینها چیست؟ آیا طبیعت انسان برای این ساخته شده است که تمام عمر را مونوگام، تنها با یک شریک زندگی بگذراند؟ آیا آمار بالای طلاق گواهی بر طبیعت انسان نیستند؟ هر چقدر بیشتر در باره رفتارهای قبیله ای، ساختار هورمونی و رفتاری انسان بیشتر تحقیق می شود بیشتر به این نتیجه نزدیک می شویم که میراث ژنتیکی ما از دوران اولیه همچنان تا به امروز فکر و رفتار ما را تحت الشعاع می دهد؛ انتخاب شریک زندگی، حسادت یا داشتن رابطه های مختلف،...هدف همه این دیوانگی: ژنهای خود را تا حد ممکن به نسل بعدی منتقل کردن. دلیلهای قوی ای دال بر این هستند که طبیعت انسان مونوگام نیست، این را دیوید برش (David barash) و یودیت لیپتون (Judith Lipton) محققان آمریکایی در کتاب خود به عنوان "اسطوره مونوگامی" (The Myth of Monogamy) می نویسند. انسانها البته می توانند مونوگام زندگی کنند، اما این نادر است و باید برایش "به سختی زحمت کشید". هلن فیشر، انسان شناس و محقق موضوع عشق می گوید: "این در طبیعت انسانهاست که تا زمانی با هم بمانند که بچه هایشان روی پای خود بایستند (معولا به مدت ۴ سال). در واقع مدل "مونوگامی سریالی" (یعنی داشتن چند شریک در کل زندگی، ولی در هر مقطعی تنها یک شریک) که امروزه به آن نزدیک می شویم، بسیار شبیه مدل زندگی نیاکان ماست، به این دلیل که امروزه زنان نیز راحتتر می توانند شریک خود را عوض کنند زیرا از نظر اقتصادی مستقل تر هستند."

درباره رفتار جنسی و عشقی انسانهای اولیه اطلاع زیادی در دسترس نیست. امروزه می دانیم که آنها در طی هزاران سال در قبیله های ۵۰ تا ۱۰۰ نفری در صحرای آفریقا کوچ می کرده اند و در طی این زمان مغز و فهم انسانی شکل گرفته است. اما اینکه آنان چگونه دوست می داشته اند و چگونه ارتباط جنسی برقرار می کرده اند هنوز کاملا روشن نشده است. در عوض دانشمندان توانسته اند با مقایسه با رفتار حیوانات دیگر، به خصوص آنها که از نظر ژنتیکی بسیار نزدیک به انسان هستند(مانند شامپانزه ها) ، رفتار قبیله ای انسان را دنبال کنند. نتیجه روشن این تحقیقات: ارتباط دراز مدت در جنگل، بسیار نادر است. شامپانزه های ماده در تمام دوره بارداری خود برای ارتباط جنسی آماده هستند و با نرهای مختلف این ارتباط را بر قرار می کنند، والبته نرهای دلخواه خود را انتخاب می کنند. معمولا این انتخاب آنها بر خلاف انتظار، بزرگترین یا قویترین شامپانزه نیست، بلکه آنهایی که با بچه شامپانزه های کوچک بازی می کنند یا از غذای خود به ماده ها چیزی می دهند، به عنوان جایزه سکس دریافت می کنند. ارتباط موازی رفتار انسان با آنها غیر قابل انکار است. طبیعت انسان نیز پولی گام است، اما انسانها با یکدیگر ارتباطهای طولانی تر برقرار می کنند. دلیل این امر را باید در نحوه تولید مثل و بزرگ کردن فرزندان جستجو کرد. زنان (قبیله ای) احتیاج به مردانی داشتند که برای بزرگ کردن فرزندان آنها را یاری دهند، چرا که فرزند انسان به مدت بیشتری برای رشد و به خصوص برای یاد گیری راه رفتن احتیاج دارد. و این امر، تا به امروز نقش خود را در انتخاب شریک بازی می کند.

راسل کلارک (Russell Clark) و الانی هاتفیلد (Elanie Hatfield), روانشناسان امریکایی، تستی انجام دادند: آنها زن زیبایی را در پیاده روی یک کمپوس دانشجویی قرار دادند و او باید در گوش رهگذران مرد زمزمه می کرد: "آیا میل داری امشب با من بخوابی؟" ۷۵ در صد مردان سوال شده، حاضر بودند با آن زن شب را به سر کنند. بیشتر ۲۵ در صد باقی مانده، عذر خواستند و اظهار کردند که با کس دیگری قرار دارند. این آزمایش با یک مرد جذاب تکرار شد، به این صورت که مرد به زنان رهگذر این پیشنهاد را می داد. از بین زنان سوال شده، تنها ۶ درصد حاضر شدند با او به خانه اش بروند ولی هیچ کدام آنها قول داشتن سکس را ندادند. این آزمایش، هسته اصلی مساله انتخاب شریک و تولید مثل را در انسان نشان می دهد: زنان و مردان در این مورد روشهای مختلفی دارند، مرد به دنبال "هر چه بیشتر" است و زن به دنبال "هر چه بهتر". چرا که برای زن یک رابطه یک شبه، می تواند بر خلاف مرد ، دوران سخت بارداری را به همراه داشته باشد و او را از داشتن سکس با پارتنرهای جالبتر محروم کند. در حالیکه مرد می خواهد با زنهای بیشتری سکس داشته باشد، روش زن این است که از سویی شریک مطمئنی برای مدت معنی (تا رشد فرزندان) پیدا کند و از سوی دیگر با رابطه های جانبی، آینده ژنهای خود را مطمئن کند.

برش و ليپتون می نويسند: "مردان رفتار خشونت آميزتری نسبت به زنان دارند، و اين در بين آن نوع جانورانی صادق است که نرها بر سر ماده ها رقابت بالايی دارند" . نتيجه: مرد بايد دائما تلاش کند که زن را از مردان ديگر حفظ کند، چیزی که در فرهنگ امروزه حسادت نامیده می شود. و در اصل دليل کافی هم برای اين تلاش دارد، چرا که زن، بر خلاف حيوانات ماده ديگر، روزهای بارآوری خود را پنهان می کند ، و می تواند شريک جنسی خود را آزادانه انتخاب کند. معنايش برای مرد اين است که او نمی تواند مطمئن باشد که آيا فرزندی که شريکش به دنيا آورده است واقعا بچه خود اوست. انسان احساس حسادت را در وجود خود نداشت، اگر برایش دلیلی در داستان تکامل انسان پیدا نمی شد.

ازدید بیولوژیک و از دید تکامل، مردان به این دلیل با پارتنرهای مختلف رابطه جنسی دارند، چون می خواهند به این صورت تا حد ممکن ژنهای خود را پراکنده کنند. اما زنان نیز از لحاض ژنتیکی برای وفاداری برنامه ریزی نشده اند. اين رفتار برای زن نیز از ديد تکامل فايده دارد؛ زیرا به اين صورت او ژنهای فرزندان خود را قويتر و کاملتر می کند، به این ترتیب فرزندان او از چند پدر مختلف با ساختار ژنتیکی مختلف هستند و در اپیدمی بعدی شانس بیشتری وجود دارد که حد اقل یکی از آنها زنده بماند. "خرید ژنها" نامی است که دانشمندان به این متد می دهند، و احتمال می دهند که زنان از همان دوران انسانهای اولیه با پارتنرهای مختلف سکس داشته اند. بنابر این هم زنان و هم مردان رابطه های کوتاه مدت را دنبال می کنند، اما استراتژی آنها برای تولید مثل با هم متفاوت است. در اصل هم زنان و هم مردان دو استراتژی برای انتخاب شریک را دنبال می کنند؛ استراتژی برای پیدا کردن شریک ثابت و استراتژی برای پیدا کردن شریک کوتاه مدت. اینکه این دو استراتژی با کدام ترتیب و چند دفعه به کار گرفته می شوند، بستگی به سن و شرایط اجتماعی دارد.

.....................................................................................

اما نقش ژنها برای برقراری ارتباطهای کوتاه خارج از خانه، نمی تواند تنها توضیح برای وجود این پدیده در دوران امروز باشد، چرا که این رفتار اگر چه نادر نیست، اما همگانی هم نیست. دانشمندان امروزه می دانند که وفاداری و حسادت نیز جزو احساسات اولیه انسانها هستند و به جای خود، می توانند از رابطه محافظت کنند. از این رو فولاند (Eckart Foland)، متخصص بیولوژی اجتماعی از دانشگاه گیسن، عقیده دارد که میراث ژنتیکی ما ، داشتن یک نوع رفتار جنسی خاص یا یک نوع زندگی خاص را به ما تحمیل نمی کند، بلکه برقراری اینگونه ارتباطات، یکی از فرمهای ممکن برای زندگی است. یعنی انسان بر اساس بنیاد ژنتیکی خود، سعی می کند شرایط زندگی خود را بهبود بخشد، و در این راه می تواند بر حسب شرایط، راه وفاداری یا راه برقراری ارتباطهای مختلف را انتخاب کند. معمولا این انتخاب بیشتر از اینکه به نوع ژنها بستگی داشته باشد، به شکل ارتباط فعلی و رضایت یا نداشتن رضایت از آن به خصوص رضایت جنسی(۲)، و نوع دید و نگاه شخص به این مقوله بستگی دارد.

به نظر می آید برقراری رابطه های جنسی خارج از ارتباط ثابت، معمولا برنامه ريزی شده و حساب شده نيست و ناگهان در زندگی اشخاص اتفاق می افتد. این را سه چهارم افراد سوال شده در مرکز تحقیقاتی هامبورگ و لایپزیگ اظهار کردند. در پاسخ به این سوال که دلیل آنها برای اینکار چه بوده است، ۸۰ در صد جواب دادند که نسبت به این یا آن دیگری احساس کشش جنسی می کرده اند، ۲۰ درصد از " جذابیت جدید بودن" سخن گفتند.
به هر حال، چه در رابطه فعلی رضایت باشد چه نباشد، ظاهرا هیچکس صد در صد از این اتفاق محفوظ نیست و متخصصان نیز شک دارند که کسی بتواند خود را در طول زندگی همیشه و در هر شرایطی به وفاداری مجبور کند. به این دلیل دکتر کریستوف کروگر(Christoph Kröger)، روانشناس و مشاور روابط، به زوجها، به خصوص زوجهای جوان، پیشنهاد می کند که این مساله را در ذهن خود روشن کنند که در هر رابطه ای، پیش آمدن موقعیتهای پر ریسک و نامطمئن، ممکن است. به عنوان مثال می توان از دوران بارداری و تولد فرزند سخن گفت که معمولا در اذهان با عشق و خوشبختی همراه است، اما در واقعیت بچه دار شدن همراه با استرس و سختیهای زیادی است که ممکن است بر روی ارتباط تاثیر بگذارد. همینطور مردان نباید این تصور را داشته باشند که زنان هرگز ارتباط خارج از خانه ندارند. و از آنجا که این اتفاق برای هر کسی ممکن است بیافتد، نمی توان به شخصی صفت بی وفایی را مانند ننگی بر پیشانی چسباند. معمولا "بی وفایان"، انسانهای کاملا معمولی هستند که پیش از این اتفاق، هرگز تصور آن را به ذهن خود راه نمی داده اند. فرد در رابطه موازی یا ارتباطی کوتاه خارج از رابطه ثابت، جزیره ای پیدا کرده است که در آن می تواند مشکلات روزمره خود را پشت سر بگذارد، و نگرانی نداشته باشد. همینطور نقشهای "عامل" و قربانی" در نگاه امروزی، مانند گذشته کلیشه ای نیستند. کسی که سالیان سال در رابطه زناشویی خود خوشبخت نیست ولی نمی تواند به دلیلهای مختلف (بچه ها، خانه، مسائل مالی مشترک، جبر اجتماعی...) به آن خاتمه دهد و رابطه ای در کنار آن جستجو می کند، حتما یک خائن بی سیرت نیست.

آیا وفاداری، به گذشته تعلق دارد و مصداقی در زمان حال ندارد؟ به عقیده استارک(Starke) ، مدیر مجمع تحقیق درباره پارتنر و سکسولوژی در لایپزیک، اینطور نیست و وفاداری هنوز در بین جفتها معمول است، تنها امروزه به خاطر بیشتر مطرح شدن این موضوع در رسانه ها، این تصور به وجود می آید که مردم بیشتر از گذشته رابطه های خارج از ارتباط ثابت دارند. دانشمندان این کلیشه را نیز نادرست می دانند که در گذشته زوجها نسبت به یکدیگر وفادارتر بوده اند، آنچه که نسبت به گذشته تغییر کرده، فرم و زمان برقراری اینگونه ارتباطات و همینطور موضع نسل جدید نسبت به این موضوع است، چرا که نسل جدید عملی تر و بالغتر از نسل گذشته رفتار می کند و نگاه بازتری به دنیا دارد.

وقتی الیور کان (Oliver Kahn,دروازه بان تیم ملی فوتبال آلمان) همسر باردار خود را ترک کرد و با دختر دیگری ارتباط برقرار کرد،احساس انزجار بسیاری را در آلمان بر انگیخت. چرا این ما را برانگیخته می کند که مردی همسر باردار خود را ترک می کند؟ دلیلش تنها به خاطر بر هم زدن قرار داد ازدواج نیست، بلکه شاید به این خاطر است که ریشه عشق نه در رمانتیک، که بیشتر در بیولوژی ما قرار دارد. این احساسات لطیف، منبع هورمونی در بدن ما دارند و یک زوج را بر آن می دارند که در کنار هم بمانند و فرزندشان را بزرگ کنند. مردی که از این وظیفه سرپیچی می کند، شاید ناخودآگاه در دید دیگران یک اصل پایه ای نوع انسان را زیر پا می گذارد و سرنوشت نسل بعدی خود را به خطر می اندازد.شاید این همان چیزی است که ریشه به وجود آمدن حس وفاداری می باشد.

.....................................................................................

البته موضوع در واقعیت پیچیده تر از این است. چون ما انسان هستیم، با یک مغز بزرگ! ، و با چمدانی پر از دفترهای خاطرات و نامه های عاشقانه. این عقیده که بیولوژی سرنوشت ماست و راه چاره ای از آن نیست، از واقعیت به دور است. چون ما موجوداتی پیچیده هستیم با سیستمی بسیار پیچیده تر برای به کار گیری اطلاعات از محیط، و محیط ما در طی هزاران سال تغییرات فاحشی کرده است.
آنچه مسلم است این است که آرزو و رویای "عشق بزرگ برای همیشه" هنوز وجود دارد. در تمام تحقیقات و پرسشهای محققان، کمتر کسی وجود داشت که ابراز نکند که چنین آرزویی دارد. هیچکس که رابطه ای را آغاز می کند، به پایان دادن آن فکر نمی کند. طبیعت ما مونوگام نیست، اما این در (طبیعت) روح ما قرار دارد که بر آن سعی و باور داشته باشیم و آنرا از شریکمان آرزو کنیم. شاید افسانه زیبای خفته که بدون شاهزاده امکان ادامه زندگی نداشت، به گذشته متعلق باشد، اما من تصور می کنم که ما تجربه کسب می کنیم و یادگاری جمع می کنیم برای اینکه بتوانیم آنها را با کسی قسمت کنیم؛ یادت هست چطور فرزندمان یاد گرفت راه برود؟ یادت هست چطور روی آن کشتی مست کرده بودیم؟... یک رابطه عالی، مانند کیسه ای است که در آغاز خالی است و با طول زمان کم کم پر می شود و این چیزی است که شاید با ایده مونوگامی همراه است. اما چطور می شود رابطه خوبی را برای مدت بیشتری حفظ کرد؟ رضایت عمومی و جنسی، قبول کردن دیگری آنطور که هست، صحبت و صحبت و گوش کردن واقعی به یکدیگر، تایید و تحسین یکدیگر و قبول کردن ایرادهای دیگری ، توانایی با هم خندیدن، اعتماد و توانایی حل اختلافات، و توانایی بخشیدن بدون اینکه فوری به جای آن چیزی را از شریکمان بطلبیم...

آیا باید برای رابطه های تمام شده گذشته خود ناراحت باشیم؟ در اصل نه. ما در آینده باز هم "برای همیشه" عاشق خواهیم شد، فقط شاید آن موقع در دل بگوییم: "امیدوارم که این بار ممکن باشد"!

منابع:
مقاله "میمون عاشق" از مجله اشپیگل (Spigel) شماره ۹، سال ۲۰۰۵ ، مجله پی.ام.(P.M.) شماره ۳، سال ۲۰۰۷، و چند منبع پراکنده دیگر!

(۱) مونوگامی در فارسی "تک همسری" معنی شده است. اما اين ترجمه، معنای کامل يا امروزی اين کلمه نيست. اگر چه در گذشته مونوگامي، به معنی داشتن تنها يک همسر معنی داشت، اما امروز معنی مونوگامي، داشتن تنها يک شريک جنسی است، بدون توجه به اینکه ازدواجی صورت گرفته است یا نه. اين را اضافه کنم که درنوشتن اين مطلب ، بيشتر از هر زمان ديگری به مشکل ترجمه بر خوردم، و فکر می کنم از آنجا که اين موضوع در فرهنگ ما هميشه تابوی بزرگی بوده، کلمات زيادی برای تعريف فرمهای مختلف اين نوع ارتباطها نداريم. کلمه خيانت به خودی خود يک صفت است و به جز بار اخلاقی که دارد، هيچ تعريفی برای چگونگی ارتباط ارائه نمی دهد. رابطه های خارج از ارتباط ثابت يا خارج از ازدواج، می توانند فرمهای بسيار مختلفی داشته باشند که هر کدام از آنها در گروه بندی ديگری جای می گيرند . مثلا اين ارتباط ممکن است يک رابطه صرفا جنسی و يکباره باشد (واژه one-night-stand که در آلمانی هم به کار برده می شود)، يا يک ارتباط جنسی برای مدتی طولانی تر، يا چند ارتباط جنسی ديگر، يا ارتباطی خاص و عميقتر برای مدتی طولانی تر که منحصر به رابطه جنسی تنها نیست، يا ارتباطی عشقی.

(۲) منظور از رضايت جنسي، اين نيست که در يک رابطه چند دفعه يا به چه شکل خاصی رابطه جنسی برقرار می شود. بلکه منظور اين است که شکلی از ارتباط جنسی بر قرار باشد که هر دو طرف از آن کمابيش راضی باشند. اينکه در آغاز رابطه، تعداد دفعات سکس خيلی بيشتر و هجان انگيز تر است، امری واضح است و کم شدن آن با گذر زمان حتما دليل بر وجود مشکل در يک رابطه نيست، که البته صحبت بیشتر در اين باره بحثی جداگانه است!

لينکهای مرتبط:

_ قويترين ميل جهان

_مروری بر ریشه های تکاملی بی وفایی

_ تعریف مونوگامی در ويکيپديا : به انگليسی و به آلمانی (که کاملتر نوشته شده)

_عشق های مثلثی یا خیانت؟

_خيانت در زناشويي

_خیانت

پ.ن.:

خیلی سعی کرده ام در این نوشته جنبه اخلاقی اون رو وارد نکنم. البته که ممکنه در موارد خاصی چنین جنبه ای وجود داشته باشه. گوشت به خودی خود چیز بدی نیست، برای کسی که کمبود پروتئین داره لازمه، و برای یک مبتلا به اسید اوریک بالا کشنده است. تصمیم گیری و قضاوتی کلی در این باره از نظر من ممکن نیست، فقط خواسته ام که در اینباره بیشتر بدونیم، نه تشویق می کنم و نه تحریم!

 
Home
Email
 
 
 

پسیو‌اگرسیو، پرخاشگری منفعلانه

از جدایی

هنر معذرت خواهی‌ (۳)

توهم دانايى

چرا موتسارت بچه‌ها را باهوش نمی‌‌کند

در باب همدلی

دام هارمونی (۲)

‌دام هارمونی (۱)

سرچ می‌‌کنی‌ یا هنوز فکر می‌‌کنی‌؟

آیا اندرز خوبی به ذهنت رسیده است؟...آنرا پیش خودت نگه دار!

هنر با خود تنها بودن

چطور با موفقیت شکست بخوریم

هنر معذرت خواهی (۲)

هنر معذرت خواهی (۱)

ترس از رابطه (۲)

ترس از رابطه (۱)

دام کمال‌گرايی (۲)

دام کمال گرایی(۱)

خشونت خانگی علیه زنان

از خاطره و حافظه (۱)

تمجيد‌های مورد ترديد

آخر اشتباه من کجاست؟

ترس مردان از احساسات

دو تا در عشق کافی نيستند

شما یك ایمیل جدید دارید

ای لحظه، بمان!

حیوون سكسی و دغدغه مسئولیت!

هنر دعوا کردن (۲)

هنر دعوا کردن(۱)

کافکای عاشق پیشه

اخلاق(۲)

اخلاق (۱)

روابط موازی(۲)

روابط موازی(۱)

کمی هم از مردان بشنویم!

اسطوره خون آشامها

آیا پول خوشبختی می آورد؟

فیلسوفهای کوچک، سوالهای بزرگ

به ایدز شانس ندهیم

سکسوالیته ( ۳): اولین بار-قسمت اول

تاپ سیکرت(۲)

و همین لباس زیباست نشان آدمیت؟

تاپ سیکرت(۱)

طنز

آزمایش میلگرام…

خوشبختی دوستی واقعی

هنر بزرگ شدن

سکسواليته (۲) : زنان و خود ارضايی

وقتی عشق سردتر مي شود

قدرت اکثريت

هنر، برای خواستگاری

سکسواليته(۱) : پدوفيلی

وبلاگ: هر نفر يک ناشر؟

شستشوی مغزی

وحشت زده

قویترین میل جهان

شانس

رويا(۲)

رويا(۱)

چند کلمه حرف حسابی!(۲)

دخترهای حرف گوش کن، پسرهای شرور

چند کلمه حرف حسابی!(۱)

دروغ(۲)

دروغ(۱)

…انتقام

زیبایی(۳)

زیبایی(۲)

زیبایی(۱)

 
Enter your Email


Preview | Powered by FeedBlitz
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  • اوت 2004  
  • سپتامبر 2004  
  • اکتبر 2004  
  • نوامبر 2004  
  • دسامبر 2004  
  • ژانویهٔ 2005  
  • فوریهٔ 2005  
  • مارس 2005  
  • آوریل 2005  
  • مهٔ 2005  
  • ژوئیهٔ 2005  
  • اوت 2005  
  • سپتامبر 2005  
  • اکتبر 2005  
  • نوامبر 2005  
  • دسامبر 2005  
  • فوریهٔ 2006  
  • مارس 2006  
  • مهٔ 2006  
  • ژوئیهٔ 2006  
  • سپتامبر 2006  
  • نوامبر 2006  
  • دسامبر 2006  
  • ژانویهٔ 2007  
  • فوریهٔ 2007  
  • مارس 2007  
  • آوریل 2007  
  • مهٔ 2007  
  • سپتامبر 2007  
  • اکتبر 2007  
  • فوریهٔ 2008  
  • مهٔ 2008  
  • ژوئیهٔ 2008  
  • اوت 2008  
  • نوامبر 2008  
  • فوریهٔ 2009  
  • مارس 2009  
  • مهٔ 2009  
  • سپتامبر 2010  
  • آوریل 2011  
  • آوریل 2012  
  • ژوئیهٔ 2013  
  • مهٔ 2014  
  • نوامبر 2014  
  • دسامبر 2014  
  • فوریهٔ 2015  
  • مارس 2015  
  • ژوئیهٔ 2015  
  • اوت 2015  
  • نوامبر 2015  
  • دسامبر 2015  
  • فوریهٔ 2016  
  • اوت 2016  
  • فوریهٔ 2017  
  • مهٔ 2017  
  • اکتبر 2017  
  • نوامبر 2017  
  • اوت 2018  
  • ژوئن 2019  
  • نوامبر 2019  
  •