۱۴ اردیبهشت، ۱۳۸۷


اين نوشته اليزه باعث شد که من دوباره فيلم ياد هندوستان کنه، چون مدتها بود مي خواستم اين موضوع رو مطرح کنم.

دايره نوشته های "مجاز" هم که در قانون و سنت در و همسر ایرانی، خيلی تنگ و باريکه. بله، در اينکه برای اينکار شهامت لازمه شکی نيست. اما خرج اين شهامت برای چه منظوری خوب هست؟ اگر قبول داشته باشيم نتيجه ايده آل، نتيجه ای هست که مجموع فايده هاش بر مجموع ضررهاش غالبه، آيا نوشتن با اسم واقعی چنين نتيجه ای رو برای هر کسی داره؟

خوب يک نفر که خارج از اون محدوده تنگ "مجاز"ها مي نويسه، کمترين نتيجه اش می تونه اين باشه که با اطرافيان خودش، خانواده، توی محیط کار با همکار یا صاحبکارش، با دوست و آشنا وارد جدلهايی بشه که شايد وسعتش از قبل قابل پيش بينی نباشه، بگذریم از مشکلاتی که با قانون ممکنه باهاشون درگیر شد که باز هم ابعادش قابل پیش بینی نیست و یک نفر ممکنه مجبور بشه به خاطر يک حرف، يک نظر و عقيده اش که توی وبلاگش نوشته، هزينه ای رو بده که ارزشش رو شايد اصلا نداشته باشه. کسی که با اسم واقعی اش می نويسه، تنها خودش رو معرفی نمی کنه، بلکه تمام اطرافيان، خانواده، دوست و حتی هر کس که باهاش آشنا هست رو خواه ناخواه در معرض ديد ديگران، ديد هر کسی که نمی بينی و نمي شناسی اش قرار می ده، و می تونه نوشتنش نه تنها برای خودش، که برای اونها هم مشکل ايجاد کنه، کسانی که هیچ نقشی نداشتن و با اینکار حق انتخابی هم نداشتن و شاید حتی بشه گفت که این نوعی بی مسئولیتی نسبت به اونها هم هست. و من اگر نخوام که اینطور بشه مجبورم وقتی با اسم واقعی ام می نویسم، خیلی بیشتر از وقتی که با اسم مستعار می نویسم خود سانسوری کنم.
من با کسی مثل عمه ۷۰ ساله ام که زندگی خیلی متفاوتی از من داشته، از زمین تا آسمون با من تفاوت داره و زبون من رو هم حتی نمی فهمه، شاید هیچوقت وارد بحث بکارت! نشم، یا اگه بشم از کلمات و لحن دیگه ای استفاده کنم. ولی با کسی مثل مادرم ممکنه جور ديگه ای حرف بزنم، و با کسی مثل دوست صمیمی ام باز جور دیگه ای. من مي خوام بتونم در محيط زندگی واقعی ام اين انتخاب روش و حد بر قراری ارتباط با ديگران رو داشته باشم، و اگر با اسم واقعی ام بنويسم، اين حق تا حد زيادی ازم گرفته مي شه، چون خودم رو شايد گاهی برهنه در برابر ديد همه کسانی که نوشته هام رو مي خونن به شکلی يکسان قرار دادم، و با اینکار خودم رو گاهی تا حد زيادی ضربه پذير کردم، ضربه ای که هيچ نتيجه مثبتی برای من يا اونها نداره.

اما فایده نوشتن با اسم واقعی چیه؟ هر چی فکر می کنم می بینم  برای من هیچی. هيچ دليل خوبی نمي بينم که بخوام اين مشکلات رو برای خودم بخرم.

خلاصه ی چیزی که از فایده های نوشتن با اسم واقعی تا به حال شنیدم و فهمیدم این بوده: " اگر با اسم واقعی ات بنويسي، حرفت تاثير گذار تر هست. اگر با اسم واقعی ات بنویسی، نشون میدی که به حرفهایی که می زنی عمل می کنی، و تنها حرفهایی قابل پذیرش هستن که از طرف کسی که بهشون عمل می کنه زده بشن. و اگر با اسم واقعی ات بنویسی، نشون میدی که برای اونچه که گفتی حاضری همه هزینه های سبک و سنگینش رو تحمل کنی، و تنها این موقع حرفت ارزش داره ".

خوب در مورد تاثیر گذاری، درسته، اگر اسم واقعی من احمد شاملو، يا آنگلا مرکل باشه! مطمئنا نوشتن وبلاگ با اسم واقعی ام تاثير گذار تر هست، اما برای يک شخص نرمال مثل من ، اينکه اسمم اينجا شبنم يا تقی يا نقی باشه، برای چه کسی چه تفاوتی می کنه؟ یا حتی از کجا معلوم میشه که آیا این اسم واقعا اسم واقعی ام هست یا نه؟! اگر من الان بگم که شبنم اسم واقعی من هست، چه تاثیری روی گفته های من می گذاره؟ ما اینجا به عنوان انسانهای معمولی در محیطی مجازی می نویسیم، و حتی اگر با اسم واقعی خودمون هم بنویسیم، باز هم چیزی بیشتر از اونچه که نوشتیم رو نمی تونیم به دیگران منتقل کنیم.
در این محیط مجازی، عملکرد من هم قابل دنبال کردن نیست، پس چنین تزی در اینجا بی مورده. ولی حتی اگر اینطور هم نبود، آیا واقعا تنها حرفی قابل پذیرشه که گوینده اش بهش صد در صد عمل می کنه؟ در اینصورت باید حد اقل نیمی از کتابها و گفتگوی خیلی از متخصصان رو هم حتی دور بریزیم! کسی که خودش کچل هست و داروی ضدش رو تبلیغ می کنه شاید برای ما خیلی قابل باور نباشه. اما آیا این نتیجه گیری همیشه درست هست؟ آیا ممکن نیست که این شخص دچار بیماری خاصی باشه که اون دارو تنها روی خودش اثر نمی کنه؟ آیا باز هم میشه گفت داروی تو قابل مصرف نیست ،چون اگر حکیم بودی درد خود دوا می کردی؟ اگر دکتری سیگاری باشه، دلیل بر این می شه که این حرفش اشتباهه که سیگار برای سلامتی ضرر داره؟  من عقیده دارم این در مورد نوشتار ما هم صدق می کنه. چیزی که من اینجا می نویسم، فکری که از ذهنم گذشته، راهی که فکر می کنم می تونه در جاهایی راه درست باشه...همه اینها، حتما همه وجود من نیست! در زندگی ام به خیلی از چیزهایی که می نویسم عمل می کنم، به خیلی از اونها دارم سعی می کنم که عمل کنم(گاهی موفق می شم، و گاهی نه! البته تا وقتی هنوز متقاعد هستم، باز هم تلاشم رو می کنم!)، و بعضیهاشون اصلا حتی مساله شخصی من هم نیستن.

اما من فکر می کنم مهمرین مساله این وسط ، مساله هزینه گذاری و نشون دادن شهامت هست. من قصد ندارم جرات و شهامت کسانی که با اسم واقعی شون نوشتن و هزینه هاش رو پرداختن ندیده بگیرم، البته که این ارزش خودش رو داره و برای من هم تحسین بر انگیزه. اما این رو تبدیل به قاعده کلی کردن و از همه انتظار پرداخت این هزینه رو داشتن تنها برای اینکه نوشته ها قابل باورتر باشن ! برای من قابل قبول نیست. شهامت مثل هر ارزش دیگه ای، مطلق نیست و گاهی فاصله شهامت با حماقت خیلی کم می شه.  اگر کسی که حاضر به پرداخت هزینه ای برای نوشته هاش هست، اینکار رو در راهی حد اقل نسبتا سازماندهی شده انجام بده، اونوقت مساله حتما فرق می کنه، اما اینکار برای تک و توک کسانی که چیزکی توی وبلاگشون می نویسن، به نظر من به جز سرخوردگی و برای خواننده ها به جز از دست رفتن یک نویسنده دیگه نتیجه دیگه ای نداره. به خصوص اگه به این توجه کنیم که تاثیر وبلاگ نویسی در تغییر اوضاع و احوال کشور، محدود هست.

منظور من اینجا تبلیغ مستعار نویسی نیست به هیچ وجه. البته منظورم ولی دفاع از مستعار نویسها هست.حرف من این هست که هر کسی باید خودش ببینه هدفش از نوشتن چيه، تا چه حد مي تونه يا اصلا مي خواد تاثير گذار باشه، يا شايد اصلا فقط مي نويسه چون اين نوشتن بهش آرامش مي ده؟ هر کسی با يک انگيزه و هدف متفاوت از ديگری می نويسه، پس اين انتخابی کاملا شخصی هست که با اسم مستعار يا واقعی اش بنويسه . ممکنه یک نفر طبق احساس و تشخیص خودش فکر کنه نوشتن با اسم واقعی اش ، از خیلی جهتها بهتر هست، خوب چه بهتر که با اسم خودش بنویسه. و انکار هم نمی کنم که دونستن اینکه نویسنده کی و چه کاره هست در تاثیر گذاری نوشته کاملا بی اهمیت نیست. ولی هر کسی باید برای خودش تشخیص بده که این مساله براش در چه درجه اهمیت قرار داره و برای ریسکی که می کنه چه چیزی رو به دست میاره.  من این رو غیر منصفانه و حتی خطرناک می دونم که با جمله هایی مثل: "اگه جرات داری با اسم خودت بنویس!" این حس به شکل یک اجبار اخلاقی به بقیه تلقین بشه که نوشتنشون یا حتی خودشون به عنوان یک آدم، اگر با اسم مستعار ننویسن، بی ارزش هستن.

خوب ، همین دیگه!

 
Home
Email
 
 
 

پسیو‌اگرسیو، پرخاشگری منفعلانه

از جدایی

هنر معذرت خواهی‌ (۳)

توهم دانايى

چرا موتسارت بچه‌ها را باهوش نمی‌‌کند

در باب همدلی

دام هارمونی (۲)

‌دام هارمونی (۱)

سرچ می‌‌کنی‌ یا هنوز فکر می‌‌کنی‌؟

آیا اندرز خوبی به ذهنت رسیده است؟...آنرا پیش خودت نگه دار!

هنر با خود تنها بودن

چطور با موفقیت شکست بخوریم

هنر معذرت خواهی (۲)

هنر معذرت خواهی (۱)

ترس از رابطه (۲)

ترس از رابطه (۱)

دام کمال‌گرايی (۲)

دام کمال گرایی(۱)

خشونت خانگی علیه زنان

از خاطره و حافظه (۱)

تمجيد‌های مورد ترديد

آخر اشتباه من کجاست؟

ترس مردان از احساسات

دو تا در عشق کافی نيستند

شما یك ایمیل جدید دارید

ای لحظه، بمان!

حیوون سكسی و دغدغه مسئولیت!

هنر دعوا کردن (۲)

هنر دعوا کردن(۱)

کافکای عاشق پیشه

اخلاق(۲)

اخلاق (۱)

روابط موازی(۲)

روابط موازی(۱)

کمی هم از مردان بشنویم!

اسطوره خون آشامها

آیا پول خوشبختی می آورد؟

فیلسوفهای کوچک، سوالهای بزرگ

به ایدز شانس ندهیم

سکسوالیته ( ۳): اولین بار-قسمت اول

تاپ سیکرت(۲)

و همین لباس زیباست نشان آدمیت؟

تاپ سیکرت(۱)

طنز

آزمایش میلگرام…

خوشبختی دوستی واقعی

هنر بزرگ شدن

سکسواليته (۲) : زنان و خود ارضايی

وقتی عشق سردتر مي شود

قدرت اکثريت

هنر، برای خواستگاری

سکسواليته(۱) : پدوفيلی

وبلاگ: هر نفر يک ناشر؟

شستشوی مغزی

وحشت زده

قویترین میل جهان

شانس

رويا(۲)

رويا(۱)

چند کلمه حرف حسابی!(۲)

دخترهای حرف گوش کن، پسرهای شرور

چند کلمه حرف حسابی!(۱)

دروغ(۲)

دروغ(۱)

…انتقام

زیبایی(۳)

زیبایی(۲)

زیبایی(۱)

 
Enter your Email


Preview | Powered by FeedBlitz
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  • اوت 2004  
  • سپتامبر 2004  
  • اکتبر 2004  
  • نوامبر 2004  
  • دسامبر 2004  
  • ژانویهٔ 2005  
  • فوریهٔ 2005  
  • مارس 2005  
  • آوریل 2005  
  • مهٔ 2005  
  • ژوئیهٔ 2005  
  • اوت 2005  
  • سپتامبر 2005  
  • اکتبر 2005  
  • نوامبر 2005  
  • دسامبر 2005  
  • فوریهٔ 2006  
  • مارس 2006  
  • مهٔ 2006  
  • ژوئیهٔ 2006  
  • سپتامبر 2006  
  • نوامبر 2006  
  • دسامبر 2006  
  • ژانویهٔ 2007  
  • فوریهٔ 2007  
  • مارس 2007  
  • آوریل 2007  
  • مهٔ 2007  
  • سپتامبر 2007  
  • اکتبر 2007  
  • فوریهٔ 2008  
  • مهٔ 2008  
  • ژوئیهٔ 2008  
  • اوت 2008  
  • نوامبر 2008  
  • فوریهٔ 2009  
  • مارس 2009  
  • مهٔ 2009  
  • سپتامبر 2010  
  • آوریل 2011  
  • آوریل 2012  
  • ژوئیهٔ 2013  
  • مهٔ 2014  
  • نوامبر 2014  
  • دسامبر 2014  
  • فوریهٔ 2015  
  • مارس 2015  
  • ژوئیهٔ 2015  
  • اوت 2015  
  • نوامبر 2015  
  • دسامبر 2015  
  • فوریهٔ 2016  
  • اوت 2016  
  • فوریهٔ 2017  
  • مهٔ 2017  
  • اکتبر 2017  
  • نوامبر 2017  
  • اوت 2018  
  • ژوئن 2019  
  • نوامبر 2019  
  •