۱۰ اسفند، ۱۳۹۳




وقتی یکی از طرفین رابطه از نزدیکی هراس دارد، زندگی برای سوی دیگر تبدیل به یک مسیر پرفرازونشیب و دشوار می‌گردد.‌ این سوال که آیا رابطه اصولن شانسی برای بقا دارد یا نه، همیشه در بین آن‌ها حاضر است. مصاحبه‌ای در مورد‌ این موضوع با 
اشتفانی اشتال (Stefabie Stahl), روان‌پزشک، روان‌درمانگر و نویسنده.


مجله روانشناسی امروز: دکتر اشتال، من چطور می‌توانم تشخیص بدهم که آیا پارتنرم رابطه-هراس است یا نه؟

اشتفانی اشتال: ما می‌توانیم دو نوع "ترس از رابطه" را برشماریم؛ نوع فعال (به اصطلاح اجتناب‌گر فعال، رجوع شود به مقاله‌ی ترس از رابطه (۱) - شبنم) و نوع منفعل (اجتناب‌گر منفعل). اجتناب‌گر فعال فاصله‌ی بین خود و شریک‌اش را با روش‌هایی مانند وقت نداشتن، به او تمایلی نشان ندادن، از صحبت‌های خصوصی اجتناب کردن، از قرار حضوری گذاشتن با او اجتناب کردن و رفتاری مانند این‌ها ایجاد می‌کند. اجتناب‌گر منفعل سعی دارد که اجتناب کننده‌ی فراری را به هر نحوی بدست آورد و این آرزوی وسواس‌گونه را در سر دارد که او را به خود پیوند دهد. او معمولن ناامید است چرا که اجتناب‌کننده‌ی فعال هیچ‌گاه واقعن خود را با او وارد یک رابطه نزدیک نمی‌کند. نقش اجتناب‌گر فعال (آن که فرار می‌کند) و اجتناب‌گر منفعل (آن که بدنبال اوست) می‌تواند در یک رابطه یا بین رابطه‌های مختلف میان پارتنرها عوض شود. از زنان و مردان رابطه-هراس معمولن شنیده می‌شود که به کسی علاقه و توجه نشان می‌دهند که به راحتی به دست نمی‌آید و تنها در این صورت به آن‌ها عشق می‌ورزند، در حالی که کسانی که خواهان آن‌ها هستند برای شان خسته کننده‌اند و از آن‌ها فرار می‌کنند.

ر.ا.: زندگی کردن با یک اجتناب گر فعال برای اجتناب‌گر منفعل چه پیامدهایی دارد؟

اشتال: اجتناب‌گران منفعل معمولن احساس ناتوانی و وابستگی می‌کنند چون رفتار طرف مقابل خود را-که یک بار او را می‌خواهد و بعد دوباره نه- نمی‌فهمند و احساس از دست دادن کنترل احساسی  را دارند. اجتناب‌گر منفعل هر چقدر ناله و شکایت کند، خود را به او نزدیک کند یا حتا خشمگین شود، اجتناب‌گر فعال رفتار خود را تغییر نمی‌دهد. برعکس، هر چقدر تلاش بیشتری برای‌اش کند او خود را بیشتر زیر فشار احساس می‌کند، فشاری که حس عشق و علاقه‌ی او را خفه کرده و در نهایت رابطه را ترک می‌کند.

ر.ا.: (اجتناب‌گران منفعل) با اینکه رنج می‌کشند اما برای‌شان جدا شدن از چنین رابطه‌ای دشوار است. دلیل این مساله چیست؟

اشتال: پارتنرهای اجتناب‌گران فعال معمولن به شدت عاشق و شاید معتاد به آن‌ها هستند. دقیقن به همین دلیل که آن‌ها مرتب خود را از رابطه دور می‌کنند، یک کشش قوی در شریک‌شان به سوی آن‌ها ایجاد می‌شود. ترس از دست دادن آن‌ها، با عشق اشتباه گرفته می‌شود. اما در واقع فراز و نشیب‌های دایم رابطه و هیجان ناشی از آن است که پارتنر را مشتاق آن‌ها نگه می‌دارد. در پس این احساس ظاهرن شدید عشق، مشکل دیگری نهفته است که برای پارتنر منفعل معمولن آگاهانه نیست: طرد شدن از سوی اجتناب‌گر فعال به عزت‌نفس او زخم‌های عمیق وارد می‌کند. بزرگترین آرزوی او این است که پارتنر فراری که او را این چنین زخمی کرده است، همزمان نقش طبیب درمانگر را بازی کند، یعنی سرانجام به عشق خود به او اعتراف کند تا همه چیز دوباره خوب شود. با این راه حل فانتزی، اجتناب‌گر منفعل به چنگک درماندگی آویزان می‌ماند. در حالی که اساسن موضوع بر سر پارتنر فراری نیست، بلکه بر سر عزت‌نفس پایمال شده است. اما نگاه او معمولن به روی این واقعیت بسته می‌ماند.

ر.ا.: بسیاری از این افراد، شریک فراری خود را "مرد رویایی" یا "زن رویایی" خود خطاب می‌کنند. با همه رنجی که به آن‌ها وارد می‌شود این چگونه قابل توضیح است؟

اشتال: دلیل‌اش درک و تفسیر اشتباهی است که فرد منفعل از پارتنر فراری اش دارد. البته اجتناب‌گران فعال حتمن ویژگی‌های جذاب و دوست داشتنی‌ی‌ دارند، اما ترس‌‌شان از رابطه، آنان را دوباره و دوباره به اجرای مانورهای فاصله‌انداز و غیرقابل تحمل هدایت می‌کند. آنها برای این‌که خود را از دست پارتنری که دنبال‌شان است دور کنند، می‌توانند دست به واکنش‌های شدیدی بزنند: فرار می‌کنند، ولگردی می‌کنند، غیرقابل اعتماد می‌شوند، پارتنرشان را رد می‌کنند، به رابطه‌های جنسی دیگر روی می‌آورند، سر هر چیزی دعوا راه می‌اندازند، به پارتنر خود توهین می‌کنند و غیره. من همواره از این شگفت زده شده‌ام که پارتنرهای افراد رابطه-هراس تا چه اندازه می‌توانند رفتارهای زننده‌ی آن‌ها را تحمل کنند و هنوز عقیده داشته باشند که آنها انسانهایی‌ کمیاب هستند. دلیل‌اش این است که پارتنر سر خورده در درون خود باور دارد که تقصیر خود اوست که دیگری به پیوند با او تمایلی ندارد. او گمان می‌کند که اگر زیباتر، باهوش‌تر و بهتر باشد شریک رابطه-هراس‌اش رابطه‌شان را می‌پذیرد. از چشم او شریک رابطه-هراس‌اش قدرتمندتر است و در جایگاه بالاتری قرار دارد. در حالی که اگر شریک فراری او به سوی‌اش بیاید، موقعیت کاملن واژگون می‌شود و دیگر برای‌اش جذابیتی ندارد.

ر.ا.: شما نوشته‌اید که "قربانیان" افراد رابطه-هراس معمولن به خاطر ترس خودشان از نزدیکی در چنین رابطه‌ای می‌مانند. در این مورد توضیح دهید.

اشتال: در هسته‌ی معضل رابطه-هراسی، این سئوال وجود دارد که آیا من می‌توانم در صورتی که خودم باشم دوست داشته شوم؟ افراد رابطه-هراس, در رابطه‌های نزدیک به سرعت این احساس را پیدا می‌کنند که دیگر خودشان نیستند و از زبان آن‌ها شنیده می‌شود که خود را در رابطه گم می‌کنند. آن‌ها تنها وقتی خود را واقعن آزاد و در پوست خود احساس می‌کنند که پارتنرشان در نزدیکی‌شان نباشد. دلیل‌اش این است که می‌ترسند اگر خودشان باشند طرد شوند. اما تا زمانی که طرف مقابل به معنای واقعی وارد رابطه‌ی نزدیک نشده، آن‌ها این ترس و فشار را احساس نمی‌کنند، چرا که مشغول این هستند که او را بدست بیاورند. تلاش برای بدست آوردن رابطه-هراس فراری، مانع ایجاد نزدیکی واقعی می‌شود و آن‌ها را از احساس آسیب‌پذیری در یک رابطه نزدیک حفظ می‌کند.

ر.ا.: چطور می‌توانم بفهمم که من خودم رابطه-هراس هستم یا نه؟

اشتال: این طور هم نیست که در همه‌ی ‌موارد، شریک‌های افراد رابطه-هراس  خودشان نیز دچار رابطه-هراسی باشند. بعضی از آن‌ها کاملن توانایی ایجاد رابطه نزدیک را دارند، اما در گرداب از دست دادن کنترل احساس می‌افتند. هر چه باشد هیچ انسانی کاملن از شک درباره ارزش وجودی خود آزاد نیست. پس اگر بخواهم بدانم که آیا من یک اجتناب‌گر منفعل هستم یا فقط به پارتنر اشتباهی برخورده‌ام، می‌بایستی تمام رابطه‌هایی که تاکنون داشته‌ام را دقیق‌تر بررسی کنم. باید تحلیل کنم که آیا در رابطه‌های قبلی خود نیز یک نسبت فرادستی-فرودستی بین من و پارتنرم وجود داشته است یا نه، آیا به دنبال او بوده ام یا از او فاصله می‌گرفته ام؟ و آیا رابطه‌هایی داشته‌ام که در آن من و پارتنرم با هم برابر بوده‌ایم، یک مبادله و مشارکت آزاد و راحت وجود داشته است و رابطه‌ی جنسی خوبی داشته ایم؟ اگر پاسخ به این سئوال‌ها مثبت باشد، شانس خوبی وجود دارد که من رابطه-هراس نباشم.

ر.ا.: اگر من تلاش کنم که به هر شکلی رابطه‌ی امن‌تری با شریک رابطه-هراس‌ام  بوجود بیاورم، دقیقن با همین تلاش او را فراری می‌دهم، درست است؟

اشتال:  بله، کاملن درست است. فرد رابطه-هراس نمی‌خواهد بدست آورده شود، این دقیقن همان مشکل اوست. هر چقدر که پارتنرش با او کلنجار رود تا از او یک فرد "توانا به ایجاد رابطه نزدیک" بسازد، او بیشتر احساس می‌کند که دستکاری شده و خود را تحت فشار می‌بیند. به علاوه این تلاش‌ها از جذابیت پارتنرش در چشم او می‌کاهد. یکی از نشانه‌های رابطه-هراس دقیقن همین است که ناگهان عشق خود را به پارتنرش از دست می‌دهد. یعنی در حالی که پارتنر او از فرط عشق تقریبن در حال خفه شده است، او در این تردید به سر می‌برد که آیا دوستش دارد یا نه. هر چقدر عشق شریک او شدت یابد و به پای او نثار شود، او با خیال راحت تر تکیه می‌دهد و به این فکر می‌کند که آیا اصولن او را می‌خواهد یا نه. حال اگر پارتنرعاشق به او بی‌اعتنایی کند یا رابطه را تمام کند، ناگهان احساس عشق در او دوباره زنده می‌شود. حتا اگر خود او هم رابطه را به پایان برساند، پس از مدتی دوباره احساس عشق در او جان می‌گیرد. چرا که با تمام شدن رابطه، احساس فشار از بین می‌رود و دیگر دشمنی وجود ندارد، بنابراین میل به نزدیکی می‌تواند خود را دوباره نشان دهد.

ر.ا.: آیا اصولن یک رابطه‌ی دراز مدت و ثابت با فرد رابطه-هراس ممکن است؟

اشتال:  تا زمانی که او به ترس خود از نزدیکی فائق نیامده است، رابطه با او دیر یا زود به اتمام می‌رسد، یا این‌که تبدیل به یک فراز و نشیب بی‌پایان می‌شود. پارتنرهایی وجود دارند که هرگز از هم رهایی پیدا نمی‌کنند و در یک کلاف به هم پیچیده‌ی عشق و نفرت گرفتار می‌شوند. البته یک نوع دیگری از انسان‌های رابطه-هراس وجود دارد که رابطه با آنان در یک جریان آرام پیش می‌رود. من این نوع از فرد رابطه-هراس را "معمار" نامیده ام. او فاصله‌ی خود را با شریک‌اش این طور نگه می‌دارد که به کار پناه می‌برد، احساس خود را بروز نمی‌دهد، سازش‌پذیری اندکی از خود نشان می‌دهد، و کم و بیش با خیره سری کار خود را انجام می‌دهد. این نوع از فرد رابطه-هراس بیشتر در ازدواج‌ها و رابطه‌های طولانی مدت دیده می‌شود.

ر.ا.: به کسانی که گرفتار یک پارتنر رابطه-هراس هستند، چه توصیه‌ای دارید؟

اشتال: گرفتاری به این معنی است که فرد رابطه-هراس حاضر نیست که بر روی این مشکل‌اش کار کند: به این دلیل که مشکلی در خود نمی‌بیند یا این‌که نمی‌خواهد خود را تغییر دهد. اگر پارتنرش می‌خواهد با این وجود چنین رابطه‌ای را با او حفظ کند لازم است که دوباره کنترلش را بر زندگی خود بدست آورد. برای این مقصود مهم است که آگاهانه ببیند خود او در اتفاقات پیش آمده چه نقشی داشته است و روی اعتماد به نفس‌اش کار کند. خواندن کتاب‌هایی درباره‌ی این موضوع می‌تواند مفید باشد. به این ترتیب انرژی او جهت جدیدی به خود می‌گیرد و به جای این‌که به دنبال فرد رابطه-هراس بدود، روی پیشرفت شخصی خود تمرکز می‌کند. از دیگر توصیه‌های من این است که به فعالیت‌هایی روی بیاورند که آن‌ها را مستقل از پارتنر رابطه-هراس‌شان خوشحال می‌کند. شروع کردن یک سرگرمی جدید، یا پرداختن بیشتر به سرگرمی قدیمی ایده‌ی خوبی است. آن‌ها باید یاد بگیرند که راه خود را بروند و پویاتر شوند. این نه تنها باعث ثبات روحی آن‌ها می‌شود، بلکه به جذابیت‌شان نیز می‌افزاید.

ر.ا.: در چه مواردی جدا شدن تنها راه حل درست است؟

اشتال: در صورتی که فرد رابطه-هراس  حاضر یا قادر به عوض کردن رفتار خود نباشد و پارتنر او نتواند با این کیفیت از رابطه کنار بیاید. جدا شدن برای او می‌تواند حس مردن را داشته باشد، اما من می‌توانم به شما اطمینان دهم که یک زندگی بعد از رابطه وجود دارد! و پس از این‌که فرد بر روی خود کار کند و خود را به پیش ببرد، زندگی بعد از رابطه زیباتر نیز خواهد شد.

مصاحبه اورزولا نوبر(Ursula Nuber) با اشتفانی اشتال
 روانشناسی امروز، فوریه ۲۰۱۵ ( Psychologie Heute, Februar 2015)


 
Home
Email
 
 
 

پسیو‌اگرسیو، پرخاشگری منفعلانه

از جدایی

هنر معذرت خواهی‌ (۳)

توهم دانايى

چرا موتسارت بچه‌ها را باهوش نمی‌‌کند

در باب همدلی

دام هارمونی (۲)

‌دام هارمونی (۱)

سرچ می‌‌کنی‌ یا هنوز فکر می‌‌کنی‌؟

آیا اندرز خوبی به ذهنت رسیده است؟...آنرا پیش خودت نگه دار!

هنر با خود تنها بودن

چطور با موفقیت شکست بخوریم

هنر معذرت خواهی (۲)

هنر معذرت خواهی (۱)

ترس از رابطه (۲)

ترس از رابطه (۱)

دام کمال‌گرايی (۲)

دام کمال گرایی(۱)

خشونت خانگی علیه زنان

از خاطره و حافظه (۱)

تمجيد‌های مورد ترديد

آخر اشتباه من کجاست؟

ترس مردان از احساسات

دو تا در عشق کافی نيستند

شما یك ایمیل جدید دارید

ای لحظه، بمان!

حیوون سكسی و دغدغه مسئولیت!

هنر دعوا کردن (۲)

هنر دعوا کردن(۱)

کافکای عاشق پیشه

اخلاق(۲)

اخلاق (۱)

روابط موازی(۲)

روابط موازی(۱)

کمی هم از مردان بشنویم!

اسطوره خون آشامها

آیا پول خوشبختی می آورد؟

فیلسوفهای کوچک، سوالهای بزرگ

به ایدز شانس ندهیم

سکسوالیته ( ۳): اولین بار-قسمت اول

تاپ سیکرت(۲)

و همین لباس زیباست نشان آدمیت؟

تاپ سیکرت(۱)

طنز

آزمایش میلگرام…

خوشبختی دوستی واقعی

هنر بزرگ شدن

سکسواليته (۲) : زنان و خود ارضايی

وقتی عشق سردتر مي شود

قدرت اکثريت

هنر، برای خواستگاری

سکسواليته(۱) : پدوفيلی

وبلاگ: هر نفر يک ناشر؟

شستشوی مغزی

وحشت زده

قویترین میل جهان

شانس

رويا(۲)

رويا(۱)

چند کلمه حرف حسابی!(۲)

دخترهای حرف گوش کن، پسرهای شرور

چند کلمه حرف حسابی!(۱)

دروغ(۲)

دروغ(۱)

…انتقام

زیبایی(۳)

زیبایی(۲)

زیبایی(۱)

 
Enter your Email


Preview | Powered by FeedBlitz
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  • اوت 2004  
  • سپتامبر 2004  
  • اکتبر 2004  
  • نوامبر 2004  
  • دسامبر 2004  
  • ژانویهٔ 2005  
  • فوریهٔ 2005  
  • مارس 2005  
  • آوریل 2005  
  • مهٔ 2005  
  • ژوئیهٔ 2005  
  • اوت 2005  
  • سپتامبر 2005  
  • اکتبر 2005  
  • نوامبر 2005  
  • دسامبر 2005  
  • فوریهٔ 2006  
  • مارس 2006  
  • مهٔ 2006  
  • ژوئیهٔ 2006  
  • سپتامبر 2006  
  • نوامبر 2006  
  • دسامبر 2006  
  • ژانویهٔ 2007  
  • فوریهٔ 2007  
  • مارس 2007  
  • آوریل 2007  
  • مهٔ 2007  
  • سپتامبر 2007  
  • اکتبر 2007  
  • فوریهٔ 2008  
  • مهٔ 2008  
  • ژوئیهٔ 2008  
  • اوت 2008  
  • نوامبر 2008  
  • فوریهٔ 2009  
  • مارس 2009  
  • مهٔ 2009  
  • سپتامبر 2010  
  • آوریل 2011  
  • آوریل 2012  
  • ژوئیهٔ 2013  
  • مهٔ 2014  
  • نوامبر 2014  
  • دسامبر 2014  
  • فوریهٔ 2015  
  • مارس 2015  
  • ژوئیهٔ 2015  
  • اوت 2015  
  • نوامبر 2015  
  • دسامبر 2015  
  • فوریهٔ 2016  
  • اوت 2016  
  • فوریهٔ 2017  
  • مهٔ 2017  
  • اکتبر 2017  
  • نوامبر 2017  
  • اوت 2018  
  • ژوئن 2019  
  • نوامبر 2019  
  •