وقتی که صحبت از آزارها و رنجشها به میان میآید، ناخودآگاه به موضوع از دیدگاه قربانی نگاه میکنیم: کسی به ما یا دیگری رنجی وارد کرده، کسی باید تاوان آن را بپردازد. بربل واردتسکی (Bärbel Wardetzki) روانشناس میگوید: «نقش فرد آزاردهنده معمولن برای ما به اندازهی نقش آزاردیده آگاهانه نیست، زیرا ما به عنوان فرد آزاردهنده بهتر میتوانیم فاصلهی احساسی خود را با فرد مقابل و آنچه رخ داده حفظ کنیم تا به عنوان فردی که آزار دیده است.» اما زمانی که برای ما آگاهانه شود که به فرد دیگری با رفتار خود ناحقی روا داشتهایم، تلاطم احساسی را به همان اندازه تجربه میکنیم، دچار حس تلخ تقصیر، عذاب وجدان و خشم نسبت به خود میشویم.
اما این امکان وجود دارد که از این سرافکندگی نزد خود بیرون بیاییم و خود را ببخشیم. شرط آن این است که برای جبران اشتباه خود تلاش کنیم و از فرد آزار دیده عذرخواهی کنیم. در برخی موارد حتا امکان جبران واقعی اشتباه نیز وجود دارد. مانند این نمونه: مرد سالمندی نامهای را بدون آدرس فرستنده دریافت میکند که در آن مقداری پول و یک دست نوشته بود: «رابرت عزیز، من یازده سال پیش چند ماهی در کتابفروشی تو کار کردم. تو برای من این موقعیت را فراهم کردی زمانی که بیکار بودم. تو همیشه رفتار منصفانهای داشتی ولی من محبتهای تو را با بدی پاسخ دادم و بارها از صندوق مغازه پول برداشتم. فکر میکنم هرگز متوجه نشدی. این مبلغ همراه با نامه، مجموع آن پولها به همراه سودش میباشد. من بسیار بسیار متاسفم و از تو خواهش میکنم که مرا ببخشی»
بعضی وقتها این رهایی از عذاب وجدان زمانی رخ میدهد که ما سهم خود را در یک اختلاف، یک جدایی، یک شکست میپذیریم، وقتی که قبول میکنیم که بیفکر، ناعادلانه، بیرحمانه و بیتفاوت رفتار کردهایم یا فقط ناتوان بودهایم. ما شاید مانند فرستندهی نامه دزدی نکرده باشیم اما با خواهر خود رفتار تحقیرآمیز داشتهایم، دوستی را در مشکلی تنها گذاشتهایم، به شریکمان خیانت کردهایم. ما گناهکاری خود را تا جای ممکن در ذهن پس میزنیم، «عقلانیسازی» میکنیم به این شکل که مسئولیت دیگری را پر رنگ میکنیم. اما با این روشها نمیتوانیم از عذاب وجدان خود رهایی پیدا کنیم. تنها دست دراز کردن به سوی دیگری و تلاش برای جبران واقعی اشتباه میتواند رهاییبخش و آرامشدهنده باشد. - آغاز یک گفتگو، نوشتن یک نامه که در آن پشیمانی خود را به شکل قابل باوری ابراز کردهایم.
این شناخت، این حرکت میبایستی شامل سه بخش عمده باشد:
۱- توضیح این که قبول میکنیم شرورانه و غیرمنصفانه رفتار کردهایم.
۲- به دیگری این امکان را بدهیم ماجرا را از نگاه خود ابراز کند، زخم، خشم یا ناامیدی خود را نشان دهد و این موضع وی را به رسمیت بشناسیم. («من میپذیرم که تو حق داری از دست من ناراحت و عصبانی باشی.»)
۳- ابراز صادقانهی پشیمانی و تاسف («میخواهم که بدانی بسیار متاسفم، من تو را آزرده و ناراحت کردهام، این کار اشتباه بود و بسیار متاسف و پشیمانم.»)
هدف عذرخواهی و جبران اشتباه، لزومن بازسازی رابطهی پیشین نیست. البته اگر چنین نتیجهای را در پی داشته باشد نیکوست، اما هدف اصلی این است که آن بخش تاریک از گذشته را که بر زندگی ما سایه انداخته است و ما را رنج میدهد، حل و فصل کنیم.
روانشناسی امروز، مارس۲۰۱۵ ( Psychologie Heute, März 2015)