گاهی جملاتی مرا به حيرت می اندازند، مانند اين جمله که:
لزومی ندارد که همه انسانها را دوست داشته باشيم. باید بتوانیم گاهی به یکدیگر "نه" بگويیم.
این جمله عجیبی است، چرا که معمولا به کسانی که به ما نزدیکتر هستند، خیلی بیشتر "نه "می گوییم، تا به کسانی که برای ما اهمیتی ندارند. و این "نه" لغت بسیار مهمی برای هر رابطه ای است. با این لغت به دیگری نشان می دهم که کجا زیاده روی کرده است، کجا مرا رنجانده است و کجا رفتارش بدون احساس بوده است- و چون او نیز مرا دوست دارد، سعی خواهد کرد به این "نه" من توجه کند.
به کسانی که نسبت بهشان سمپاتی ندارم، اصولا آنقدر اجازه نزديک شدن به خود را نمی دهم که بتوانند مرا برنجانند. اگر هم زمانی چنين اتفاقی افتاده باشد، و من به شکلی به آنها نيز "نه" گفته باشم، باز بيشتر به خاطر توجه به اشخاص ديگری است که ممکن است با اين شخص به مشکل مشابهی بر بخورند، یا حتی از آن مهمتر، شاید برای اين به رفتارش انتقاد (همراه با توضيح) می کنم، چون فکر می کنم که او احتمالا نمي داند که به عنوان مثال چرا هيچ دوستی ندارد. پس باز اينجا دليلم ضرر زدن به او نيست، و غير از اين هم چگونه بايد رفتار بهتری بياموزد وقتی کسی به او نگويد که "نه، اين کار تو به اين دليل و آن دليل درست نيست" _ و توضيح من به او نيز تنها توضيح مشکلات خودم نيست، بلکه مشکلاتی که اين رفتار برای خود او نيز ايجاد می کند.
کسی که در یک رابطه نتواند "نه" بگوید، یک رابطه دوستانه ندارد، یک رابطه وابسته دارد که در آن دو طرف به خواسته های یکدیگر توجه نمی کنند. این نتیجه خیلی مخربی دارد، هم برای کسی که "نه" نمی گوید، هم برای کسی که هیچ "نه" ای نمی شنود. یک مثال واضح آن، بچه هایی هستند که کاملا لوس بار آمده اند و هیچگاه کسی به آنها "نه " نگفته است. آنها دائما در حال غر زدن هستند، و با هیچ چیز راضی نمی شوند. به یک بچه ضرری بالاتر از این نمی شود زد. چنین بچه ای هیچوقت خوشبخت نخواهد بود، و دلیلش این است که -وقتی به کودکی نشان داده نشود که دیگران نیز نیازهای خود را دارند، در واقع به او نشان داده اند که انسان نیستند و او فکر می کند که تنها بشر روی کره زمین است ، با دیگران مثل شیء رفتار می کند و از اینکه اینقدر تنها و بدون راهنما است، احساس بدبختی می کند.
وقتی این متن را تا به اینجا نوشته بودم، آنرا برای کسی فرستادم که بخواند. او در جواب نامه بلند بالایی در مورد دوست داشتن بدون قید و شرط نوشت، بعد از مدتی فهمیدم که از نظر او، نه گفتن در یک رابطه، با دوست داشتن بدون شرط جور در نمی آید.
"نه" گفتن در یک رابطه، به معنای رد دوست داشتن بدون شرط نیست! دوست داشتن بدون شرط، یعنی اینکه من یک نفر را دوست دارم، کاملا جدای اینکه عمل او چگونه است. دوست نداشتن بدون شرط، خطری برای سلامت روح ماست، چون به این معنی است که بالاترین حس دوست داشتن من بستگی به شرایط و عملکرد آن دیگری دارد. و چه کسی می گوید که همه همیشه رفتار خوبی دارند و اشتباه نمی کنند؟ من به شما می گویم که معمولا اینطور نیست. و دقیقا باید به همین دلیل بدون قید و شرط دوست داشت!اما اگر کسی را دوست داشته باشیم، سعی می کنیم برای مشکل او به دنبال راه حلی باشیم که هم نیاز او و هم نیاز خودمان را بر آورده کند.
خلاصه این نوشته:
http://www.kersti.de/V0285.HTM