۲۹ آذر، ۱۳۸۵


_اگر قرار باشه از یک عنصر مهم اسم ببرم که نقش خیلی تعیین کننده در زندگی ما داره ، حتما اون کلمه "تعادل" هست. من حتی می گم تعادل می تونه تعیین کنه که آیا در زندگی خوشبخت هستیم یا نه. منظورم از رعایت تعادل، ساکن بودن همیشگی در محدوده امن "متوسط" نیست، بلکه راه رفتن در این حد متوسط و جهش و انتخاب دائمی بین دو حد اکثر هر چیزی هست ؛ بین ریسک و امنیت، بین لذت جسم بردن و معنوی بودن، بین خود خواه بودن و به فکر دیگران بودن، سبکسر بودن و متفکر بودن، تسلط داشتن و خود رو در اختیار دیگری قرار دادن، قدرتمند بودن و ضعیف بودن، بی خیالی و تعهد، مهربانی و سخت سری، بخشش و درخواست، صداقت و دروغگویی،... این لیست رو می شه خیلی ادامه داد. تک جنبه ای بودن امروزه بلای بدی هست که کسی ممکنه به سر خودش بیاره. رعایت تعادل می تونه به ما کمک کنه که تا حد اکثر مرزهای خودمون رو بشناسیم و ما جراجویی کنیم و در عین حال فرو نیافتیم. شاید بشه تشبیهش کرد به بند بازی که روی باریکترین، خطرناکترین و متزلزلترین راه ممکن قدمهای نا مطمئن برمی داره، و تنها با حفظ تعادلش هست که می تونه به این نمایش هیجان انگیز ادامه بده، و خیلی بیشتر از این؛ در واقع حفظ تعادل ، هسته اصلی و کلیدی همه این نمایش هست(حالا دونستن این مساله و عمل کردن بهش ، دو چیز جدا از هم هستن!)

_ زمانی توی دوران بچگی، یا بهتره بگم نوجوانی یک جور "دفتر خاطرات" خاص می نوشتم. شاید یادتون بیاد دوران مدرسه، که بچه ها هر کدوم یک دفتر درست می کردن و اون رو دست به دست می گردوندن، که هر کس توی صفحه مخصوص خودش یک یادگاری ، خاطره یا کلا نظرش و شناختش رو درباره صاحب دفتر براش بنویسه ( یک دفعه احساس مادربزرگها رو پیدا کردم که از دوران خودشون تعریف می کنن؛ "آخه اون زمان وبلاگ هنوز نبود مادر!" ؛)) ...می گفتم، دفتری که من می نوشتم چیزی شبیه این دفترها بود با این تفاوت که دست به دست نمی گشت، بلکه نظر خود من راجع به تک تک آدمهای اطرافم بود. برای هر کسی یک صفحه درست کرده بودم که توش راجع به اون آدم بدون هیچ تعارفی می نوشتم: از شناختی که ازش داشتم، اخلاقی که داشت، گاهی برخوردهایی که باهاش داشتم، یا اگر ازش چیز جالبی دیده بودم. یک جور روانشناسی دیگران از دید خودم بود! کسی هم استثنا نبود، از خانواده و دوست و آشنا تا عشقهای دوران نوجوانی، برخوردهای یک روزه یا حتی آدمهای غریبه. روزی از روزها، در یک هیجان لحظه ای که آدم موقع بر ملا کردن رازی بهش دست می ده، اون دفتر رو به یکی از دوستهام، یعنی به صمیمی ترین دوستم اون زمان نشون دادم. با دقت خوندش، به خصوص بخش مربوط به خودش رو و همون موقع که من منتظر به به چه چهش بودم، یک دفعه شروع کرد به داد و بیداد که اینا چیه نوشتی! دردسرتون ندم که بحثمون طوری پیش رفت که در طی یک عملیات استشهادی، دفترچه رو از بین بردم! بعدها بد جوری پشیمون شدم و الان بیشتر از هر وقت دیگه آرزو می کنم که کاش اینکار رو نکرده بودم، اون دفتر چقدر می تونست الان برام جالب و مفید باشه! ... خوب داغش یک جورایی به دلم موند و دیگه هم سعی نکردم باز بنویسم، ولی این روند توی ذهنم از روی عادت ادامه پیدا کرد، و تا به الان هم ادامه داره، گاهی هم از دستم در میره و باز اینطوری می نویسم. حالا اینهمه پر چونگی کردم که چی بگم؟ خیلی وقته بدجوری وسوسه می شم که در مورد وبلاگنویسها بنویسم. منظورم وصف وبلاگشون نیست، بلکه راجع به خودشون و شخصیتی که پشت نوشته هاشون هست و تصوری که ازشون دارم.اینکار برام خیلی جالبتر هم هست، چون این نوشته ها راجع به کسانی خواهد بود که ندیدمشون و باید خیلی بیشتر از قوه تخیلم استفاده کنم و شناختم رو محک بزنم. این فکر مدتهاست که قلقلکم میده، در واقع از همون آغاز وبلاگنویسی. ولی: اگر اینکار رو بکنم، باید فاتحه خودم رو بخونم ،نه؟:)))

_انار و دوستان(بر وزن یوگی و دوستان!؛)) ، یک کار خیلی خوب کردن و اون اینکه با همکاری هم اطلاعاتی راجع به پذیرش برای دانشجویان خارجی و ایرانی از دانشگاههای چند کشور به خصوص آمریکا تهیه کردن. برای کسانی که هنوز در ایران هستن یا از کشور خارج شدن و به دنبال منبعی هستن که بدونن چه رشته ای انتخاب کنن ، خیلی مفیده. متاسفانه تصور ما وقتی از ایران میایم اینه که دو رشته بیشتر در دنیا وجود نداره! وهیچ اطلاعی از شرایط خوندن اون رشته ها در خارج، آینده کاریش و وجود رشته های خیلی بهتر دیگه ای که شاید خیلی بیشتر به علاقه و روحیات ما بخورن نداریم و گاهی وقتی این اطلاعات رو به دست می اریم که خیلی دیره . به نظرم اینکار می تونه آینده بعضی افراد رو که هنوز در این زمینه تصمیم نگرفتن عوض کنه. توضیحات بیشتر و نحوه همکاری با این پروژه رو می تونین توی این پست انار بخونین.

_ زنی میانساله(ایرانی) ، و در حد دیپلم از بیولوژی و نحوه تولید مثل! اطلاع داره. موضوع صحبتمون راجع به اینه که چطور اسم فامیل بچه ها باید از پدر گرفته بشه. این رو بگم که اینجا تا چند دهه پیش قانونا هر زنی که ازدواج می کرد، بالاجبار باید فامیل شوهرش رو می گرفت، یعنی کاملا رسمی اسم فامیلش در شناسنامه و همه جاهای دیگه عوض می شد ( نه مثل ایران که فقط شاید زن رو اطرافیان به اسم شوهر صدا می کنن، ولی در مدارک رسمی اسم خودش رو حفظ می کنه، و وقتی اینجا تعریف می کنی که در ایران اینطور نیست ، تعجب می کنن) . الان ولی اینطوره که وقتی یک زن و مرد ازدواج می کنن، می تونن تصمیم بگیرن که فامیلشون به یکی از این فرمها باشه: یا زن اسم فامیل شوهرش رو قبول کنه، یا مرد اسم فامیل زنش رو، یا اسم فامیلشون دو قسمتی بشه متشکل از فامیل هر دوشون، و یا اینکه هر کدوم فامیل قبلی خودشون رو حفظ کنن. این شکل آخر کمتر پیش میاد، به خصوص که کسانی که اینجا ازدواج می کنن می خوان که اسمشون رو یک جوری تغییر بدن، بعضیها تصمیم می گیرن که اسم فامیل دو قسمته داشته باشن، که خوب مشکلات خودش رو داره ، به خصوص وقتی که موضوع اسم فامیل بچه ها به میون میاد؛ چون این قانون هم دیگه الزامی نیست که بچه اسم فامیل پدر رو اتوماتیک بگیره. پدر و مادر می تونن تصمیم بگیرن که بچه شون نام فامیل مادر، یا پدر یا همون فامیل مشترک رو بگیره(که گاهی باعث به وجود اومدن اسمهای فامیل طولانی می شه) . معمولا خانواده ها برای راحتی کار تصمیم می گیرن که اسم فامیل پدر برای همه خانواده انتخاب بشه، ولی گاهی هم اسم فامیل زن به بچه ها منتقل می شه، به خصوص اگر دو نفر از هم جدا بشن ، یا بچه هایی که فقط با مادرشون بزرگ می شن، یا اگر بچه ها بعدا دلشون بخواد اسم فامیل مادرشون رو داشته باشن، می تونن حتی بعدا هم اسم خودشون رو تغییر بدن....
خلاصه در مورد این موضوع حرف می زنیم و می گه که بچه بهتره اسم فامیل پدرش رو بگیره. می پرسم چرا بهتره؟ می گه، خوب از اول اینطور بوده! ...می گم خوب بوده، می تونه تغییر کنه، اینکه دلیل نمی شه. نمی تونه هیچ جوری تصورش رو بکنه! کمی فکر می کنه و می گه خوب برای اینکه بچه اصولا به پدرش می ره و ژنهاش مال پدرش هستن!! کمی نگاهش می کنم و می خندم و منتظرم که خودش با توجه به تحصیلاتش حرفش رو تصحیح کنه...ولی نه خیر! خبری نیست! می گم: شما که می دونین ژنها نیمی از مادر و نیمی از پدر هستن. با ناباوری!! نگاهم می کنه، باز کمی فکر می کنه و می گه: ولی همه می دونن که بچه به پدرش میره!!!...

نیروی باورهای ما خیلی زیاده، خیلی قویتر از نیروی اونچه که با چشم خودمون می بینیم و با علم خودمون بهش رسیدیم، خیلی قویتر از واقعیت مسلم!. این برخورد کوچک، برای من خالی از شوک نبود! می بینم که تنها دونستن کافی نیست. برای کنار رفتن باورهای غلط، احتیاج به تحولی خیلی عظیمتر در درون تک تک افراد هست...

۱۸ آذر، ۱۳۸۵


این پست رو قرار بود روز جهانی ایدز بنویسم، باز هم فرصت نشد. ولی خوب امروزهم
خیلی فرقی نمی کنه.



 شاید این جمله ها به اندازه کافی گویا باشن که:
«...در تمام دنيا بيماری‌هایی که در اين رده هستند، يک بخشی ثبت می‌شود ولی يک عده رجوع نمی‌کنند که بيماری‌شان را مطرح کنند و اين تعداد نمی‌توانند در آمارها باشند... ادارات سلامت و بهداشت و درمان و آموزش کشور همان آمار ( حدود ۳۰ تا ۴۰ هزارنفر) را تخمين می‌زنند... ولی فکر می‌کنم که ما بايد کمی بيش از آمار رسمی را تخمين بزنيم به خاطر برنامه‌ريزی‌ها و اينکه در آينده بتوانيم از عهده وظايف‌مان بر بيائيم...گسترش ايدز مسئله‌ایست که می‌تواند انفجاری باشد و ممکن است که يکباره و در مدتی خيلی کوتاه و سريع از مناطقی رشد کند و اين خطر را بايد هميشه در نظر داشته باشيم...».

سعی کردم برای این پست لینکهای فارسی زبان مرتبط با این موضوع رو جمع آوری کنم. البته سعی و تلاش زیاد شده برای اطلاع رسانی. ولی در مقایسه با سایتهایی که به زبان آلمانی می خونم ، هنوز خیلی سربسته و خلاصه در مورد جزییاتی که به جای خودشون می تونن حیاتی باشن صحبت می شه، و اگر کاندوم رو به عنوان مهمترین وسیله پیشگیری از ابتلا به این بیماری قبول داشته باشیم، حتی یک جا ندیدم که درمورد استفاده ازش و مسائل مربوطش توضیح کاملی داده شده باشه، مساله فیلتر هم که جای خودش باقیه (یکی از بهترین سایتهایی که در مورد ایدز می نوشت و اطلاعات بیشتری داشت، سایت امداد ایدز بود که دیگه نیست...هر چند که پیش از این هم به خاطر نوشتن کلمه کاندوم فیلتر شده بود!). اگر به زبان انگلیسی تسلط دارین بهترین راه استفاده از سایتهای انگلیسی زبان یا یکی از زبانهای اروپای غربی هست. شاید سخت و وقت گیر باشه، ولی موضوع سلامتی خودتون و اطرافیانتون هست، چون همچنان ایدز چیزیه که به همه ما مربوط می شه.
.................

در رابطه جنسی، تنها راه نسبتا مطمئن برای جلوگیری از ابتلا به ویروس ایدز، داشتن "سکس مطمئن" ( safer sex) هست. سکس مطمئن، یعنی در رابطه جنسی طوری رفتار بشه که ترشحات واژن، منی، و خون دو شریک جنسی به بدن همدیگه وارد نشه. یعنی یکی از این حالتها:

_ عمل جنسی همراه با دخول نباشه
_در عمل جنسی همراه با دخول، از کاندوم استفاده بشه
_ترشحات واژن و منی به دهان وارد نشه ( استفاده از کاندوم، و در مورد زنان استفاده از نایلونهای مخصوص، "Dental Damms", که نایلونهای لاتکس دار هستن )

دلیلهای مخالفت با کاندوم

چطوری باید بگم که می خوام از کاندوم استفاده کنم؟

شاید در اول رابطه براتون سخت باشه با شریکتون در این مورد صحبت کنین. این چیز عجیبی نیست و در مورد خیلیها صدق می کنه. ولی: سعی کنین که شروع کننده صحبت در اینباره باشین. شاید شریکتون به خاطر علاقه اش یا از روی شرم حرفی نمی زنه و خیلی خوشحال می شه اگر شما شروع کننده باشین(دختر و پسر هم نداره!) ، مثلا بگین: "من درباره سکس مطمئن فکر کرده ام و دوست دارم بدونم در اینباره چطور فکر می کنی". زمان مناسب رو انتخاب کنین، کاری که باز در شروع ارتباط همیشه آسون نیست. به احساستون اعتماد کنین و همینطور به اینکه شریک شما هم شاید در اینباره فکر کرده باشه واز حرف شما استقبال کنه. نشون بدین که این موضوع مشترک و مربوط به هر دوی شما می شه، و ربطی به بی اعتمادی نداره، بلکه موضوع اینجاست که شما در اینباره فکر کردین و می خواهین قبول مسئولیت کنین، مثلا بگین: "من می خوام که ما هر دو از خودمون محافظت کنیم". مستقیم و بدون کنایه حرف بزنین، مثلا: "من با خودم کاندوم دارم و دلم می خواد که ازش استفاده کنیم"، یا: "من با خودم کاندوم ندارم ولی دلم می خواد از کاندوم استفاده کنیم" ...و اگر همه اینها براتون سخت و پیچیده هست؛ بدون حرف هم می شه از کاندوم استفاده کرد!

من عاشقش هستم و دلم نمی خواد که چیزی بینمون قرار بگیره...از جمله کاندوم!

عشق می تونه گاهی مثل یک عینک تیره باشه و دید ما رو نسبت به واقعیت محدود کنه. عاشق همدیگه هستیم، دلمون می خواد همدیگه رو ببوسیم و در آغوش بگیریم وعشق بازی کنیم...و بعد یک چیزی مثل کاندوم این بین باشه؟! اما: استفاده از کاندوم نشونه فکر کردن به سلامتی همدیگه و قبول مسئولیته، و اینها هم نشونه عشق هستن. از طرف دیگه باید یاد بگیریم در برابر فشارهایی مثل:"اگر دوستم داشتی با من بدون کاندوم می خوابیدی" چطور مقاومت کنیم.
اما این خیلی غیر رمانتیک هست !
...نگرانی و دلشوره از ابتلا هم چندان رمانتیک نیست. اگر استفاده از کاندوم رو مثل یکی از بازیهای عشق وارد رابطه کنیم و هر دو طرف در این بازی شرکت کنن، می تونه حتی هیجان انگیز و لذت بخش هم باشه، می تونه باعث به وجود اومدن اعتماد باشه و صبح روز بعد و روزهای بعد هم بدون فکر و نگرانی بگذره.
ماخیلی وقته همدیگه رو می شناسیم (یا با هم ازدواج کردیم) و دیگه احتیاج به کاندوم نداریم
تحیقات اخیری که در آلمان انجام شده، نشون میده تعداد زیادی از انتقال ویروس ایدز در رابطه های دراز مدت یا ثابت بوده. فکر می کنم در جاهای دیگه از جمله ایران، اگر تعداد بیشتر نباشه، کمتر هم نیست. برای این مساله دلیلهای زیادی وجود داره، ولی مهم این هست که متاسفانه ازدواج یا ارتباط ثابت و دراز مدت به تنهایی ما رو از آلودگی به ویروس ایدز محافظت نمی کنن! از زمان ورود ایدز به بدن تا زمان بروز نشانه های بیماری ممکنه سالها بگذره، و شخص خودش هم ندونه که حامل ویروس هست ،حتی یک رابطه غیر مطمئن پیشین هم می تونه این ویروس رو انتقال داده باشه. اعتماد به تنهایی به معنی محافظت نیست!محافظت در ازدواج یا یک ارتباط دراز مدت تنها زمانی امکان پذیره که هر دو نفر با آزمایش ایدز از سلامتی خودشون و طرف مقابلشون مطمئن بشن. ویروس ایدز از وقتی وارد بدن میشه حدود ۳ ماه احتیاج داره تا زمانی که نشونه هاش در خون برای آزمایش قابل مشاهده باشه ، یعنی برای آزمایش ایدز باید مطمئن بود که حد اقل سه ماه قبل از انجام آزمایش هیچ رابطه جنسی پر خطری صورت نگرفته ، یا راههای دیگه انتقال ویروس( مثل استفاده از سرنگ غیر استریل، تزریق خون آلوده، یا ایجاد زخم یا هر راه دیگه انتقال در افرادی با شغهای پر خطر مثل کارکنان بیمارستانها یا دندانپزشکان) هم وجود نداشتن. معمولا بعد از اولین تست، یک تست دوم هم بعد از سه ماه انجام می شه برای اطمینان بیشتر. اگر نتیجه این تست منفی باشه، و دو نفر واقعا به هم از نظر جنسی وفادار باشن ( یا ارتباطهای جنسی بدون محافظت نداشته باشن)، می شه از کاندوم صرف نظر کرد. در غیر اینصورت باز هم کاندوم و سکس مطمئن!
کاندوم ؟ ولی اینجوری به نظر میاد که من برای سکس از قبل برنامه ریزی کرده ام!
این می تونه گاهی مشکل باشه: کسی که کاندوم همراهش داره شاید به بی بند و باری جنسی محکوم بشه، اما همراه نداشتنش حتما نشانه سهل انگاری هست! برای محافظت ،احتیاج به عقل و آگاهی و مسئولیت هست و کسی که کاندوم با خودش داره حتما چنین خصوصیاتی رو داره.
اما من با کاندوم هیچی احساس نمی کنم
کاندومهایی که چند دهه قبل ساخته می شدن، واقعا هم ضخیم و سفت بودن. امروزه کاندومها اونقدر نازک هستن که بیشتر موقعها وجودشون احساس نمی شه. با این وجود این احتمال هست که سکس با کاندوم حس دیگه ای داشته باشه. اما تجربه نشون داده که عادت در این مساله خیلی نقش بازی می کنه. هر چقدر از کاندوم بیشتر استفاده بشه، راحتتر و همراه با حس بهتری هست. استفاده از چند قطره مایع نرم کننده بدون چربی (مهم! چربی باعث صدمه پذیری کاندوم میشه!) قبل از استفاده از کاندوم هم می تونه کمک کنه. بیشترین مشکل ولی زمان کشیدن کاندوم روی آلت هست. بسیاری از پسرها و مردان از این لحظه می ترسن به خصوص اگر در برابر نگاه شریکشون قرار بگیرن و این ممکنه باعث بشه که میلشون از بین بره. ولی باز هم اینجا عادت داشتن و تمرین خیلی مهمه، بهترین راه این هست که در تنهایی چند بار اینکار رو آزمایش و تمرین کنین. به علاوه همونطور که گفته شد یک راه دیگه این هست که شریکتون اینکار رو براتون انجام بده.
آخر هفته و پارتی و مشروب...گاهی فراموش می کنم از کاندوم استفاده کنم
شور و هیجان و عقل گاهی سخت کنار هم قرار می گیرن. و اگر الکل و مواد مخدر دیگه هم به میون بیان، دیگه خطر دیده نمیشه. سعی کنین از قبل این موضوع رو در فکر خودتون پرورش بدین و آگاهانه اش کنین، خودتون رو درست تخمین بزنین و راههایی پیدا کنین که در شرایط خاص هم بتونین فکرتون رو به کار بندازین. فراموش نکنین که الکل و مواد مخدر می تونن باعث بشن که ریسکهایی رو بکنین که در شرایط عادی شاید انجامشون نمی دادین.
من تجربه زیادی نداشته ام، به نظرم کاندومها خوب نگه نمی دارن و می ترسم که لیز بخورن
بعضی از مردان و به خصوص نوجوانان این تجربه رو دارن که کاندومها براشون بزرگ هستن و خطر لیز خوردنشون وجود داره. برای رفع این مشکل کاندومهایی وجود دارن با شکلها و سایزهای مختلف. معمولا روی پاکت کاندوم اطلاعاتی در این مورد داده شده ( در مورد اینکه آیا در ایران هم انواع مختلف کاندومها پیدا میشن یا نه اطلاعی ندارم). دیگه اینکه مهمه دقت کنین قبل از از بین رفتن حالت نعوظ، خارج بشین و در حین خارج شدن کاندوم رو با دست نگه دارین تا لیز نخوره. هیچوقت از دو کاندوم روی هم استفاده نکنین، این احتمال پاره شدن و لیز خوردن کاندوم رو بالاتر می بره، احتیاجی به اینکار نیست و کاندومهای جدید در عین نازک بودن، محکم هستن و امکان پاره شدن اگر درست از اونها استفاده و نگه داری بشه تقریبا صفر هست (موقع خرید به تاریخ مصرف و علامت اعتباری توجه کنین!کاندومها رو توی جیب یا کیف پول حمل نکنین, برای باز کردنشون از وسائلی مثل قیچی استفاده نکنین) شاید یک احتمال خیلی کمی برای پاره شدن کاندوم وجود داشته باشه، ولی این عاقلانه نیست که به این خاطر کلا از استفاده ازش صرف نظر کنیم!
و اگر لیز خورد یا پاره شد؟
دهان رو خوب شستشو بدین با آب و با الکل در صد بالا. خارج اندامها رو بشورین، ولی سعی نکنین داخل مقعد یا واژن رو شستشوی داخلی بدین، با اینکار ممکنه باعث زخمی شدن خودتون بشین و همینطور ویروسها رو بیشتر به درون بدن خودتون برونین که این خودش احتمال ابتلا رو بالا می بره. فشار دادن و ادرار کردن ولی مفید هست. اگر این اتفاق زمانی می افته که احتمال انتقال ویروس خیلی زیاد هست، مثلا مطمئن هستین که شریک شما حامل ویروس هست، حتما به مراکز بهداشتی مراجعه کنین، چون یک راه برای پایین بردن احتمال ابتلا به ایدز بعد از انتقال ویروس به بدن وجود داره و اون استفاده داروهای ضد ویروس ایدز به مقدار بیشتر از اونچه که به بیماران مبتلا به ایدز تجویز میشه در عرض ۴ هفته اول هست. اینکار البته تضمین۱۰۰% نداره ولی می تونه باعث بشه ویروس در حال غیر فعال باقی بمونه(باز هم در مورد امکان استفاده از این امکان در ایران اطلاع درستی ندارم). و البته تست ایدز.
من به لاتکس آلرژی دارم و نمی تونم از کاندوم استفاده کنم
کاندومهای بدون لاتکس هم وجود دارن که از جنس پولی اورتان هستن، معمولا کمی گرونتر ولی از نظر محکم بودن در حد کاندومهای معمولی هستن.
من از خریدن کاندوم خجالت می کشم
در آغاز مطمئنن کمی مشکله. ولی در اصل نشونه این هم هست که به اندازه کافی بزرگ شدین و قبول مسئولیت می کنین و این خجالت آور نیست.
..................

فراموش نکنیم:

_ در آغوش گرفتن، بوسیدن، در یک استخر شنا کردن، از یک لیوان نوشیدن، با هم کار کردن، سر یک میز غذا خوردن، نزدیک هم نشستن و صحبت کردن، کنار هم دراز کشیدن....باعث انتقال ویروس ایدز نمیشه!و یروس ایدز خارج از بدن نمی تونه زنده بمونه، هیچ دلیلی وجود نداره که با افراد مبتلا مثل هر کس دیگه ای رفتار نکنیم.

_هر چقدر حرف زدن از ایدز و کلا ارتباط جنسی تابوی شدیدتری باشه، هر چقدر نگاه ما به افراد مبتلا منفی تر باشه، و بهشون به چشم یک مجرم جنسی نگاه کنیم، خطر بزرگتر و بیشتری جامعه و در نتیجه خودمون و فرزندانمون رو تهدید می کنه، راستی ممکن نیست که روزی خودمون احتیاج به درک و فهم اطرافیانمون داشته باشیم؟

_راستی: فرزندان خودتون رو فراموش نکنین! بسیاری از مبتلایان به ویروس ایدز بین گروه سنی ۱۵ تا ۲۵ یا ۲۶ سال هستن( جایی خوندم، آمار دقیق رو نمی دونم الان). بچه های شما این حق رو دارن که از طرف شما آگاه بشن، این حق و نیاز رو دارن که در مورد ارتباط، رابطه جنسی، بیماریها و خطرهاش و البته جنبه های زیباش از طرف شما اطلاع بگیرن.اونها رو تنها نذارین. شما با یک بچه ۷-۸ ساله به خوبی می تونین راجع به ایدز صحبت کنین، یک بچه ۱۰-۱۱ ساله باید در مورد خطرات ایدز، نحوه جلوگیری از حاملگی و محافظت و استفاده از کاندوم بدونه. سعی کنین اطلاعات و دید خودتون رو در این مورد گسترش بدین. این شما هستین که باید حرف رو شروع کنین، اینکار به معنای تشویق اونها برای بر قراری ارتباط جنسی زودرس نیست! با ترسوندن و امر و نهی و ممنوع کردن تنها اونها رو از خودتون دور می کنین، با سکوتتون کنجکاوی اونها رو تعطیل نمی کنین، فقط به جهت دیگه ای سوق می دین یا در بهترین حالت! "چشم و گوش بسته" می مونن، که به این معناست که از اونها بهترین قربانیها رو ساختین.

با اقتباس از سایت "به ایدز شانس نده" ( GIB AIDS KEINE CHANCE)

لینکهای مرتبط:

_ایدز و اهمیت اعتراف به ناهنجاریها + مبتلایان به اچ. آی. وی و مساله علنی شدن از وبلاگ تیز بین
_سفرنامه يكروزه با كاروان HIV
_مرا ببین! من HIV + هستم
_ايدز طاعون نيست، اگر بدانيم
_واقعیتی به نام ایدز قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم ( خیلی تجربیه،ازوبلاگ۳۵ درجه )
_ایدز،HIV و ما_سایت "زندگی مثبت" درباره ایدز
_ایدز و مسافران مرگ
_وحشت از ايدز كافى نيست نوبت آموزش است
__آموزش تصویری استفاده از کاندوم
_تعهد، پاسخگویی و همچنان همپیمان در برابر گسترش ایدز
_HIV و 20 نكته ارتباطي
_مسلمانان در انکاری کشنده؛ ایدز

و در مورد کودکان و نوجوانان:

_چگونگی اطلاع رسانی به کودکان و نوجوانان در باره ایدز
_آموزش جنسى، والدين، مدرسه

لینکهای مفید و تکمیلی به این لیست اضافه می شن، اگر سراغ دارین، ممنون میشم از معرفیشون

 
Home
Email
 
 
 

پسیو‌اگرسیو، پرخاشگری منفعلانه

از جدایی

هنر معذرت خواهی‌ (۳)

توهم دانايى

چرا موتسارت بچه‌ها را باهوش نمی‌‌کند

در باب همدلی

دام هارمونی (۲)

‌دام هارمونی (۱)

سرچ می‌‌کنی‌ یا هنوز فکر می‌‌کنی‌؟

آیا اندرز خوبی به ذهنت رسیده است؟...آنرا پیش خودت نگه دار!

هنر با خود تنها بودن

چطور با موفقیت شکست بخوریم

هنر معذرت خواهی (۲)

هنر معذرت خواهی (۱)

ترس از رابطه (۲)

ترس از رابطه (۱)

دام کمال‌گرايی (۲)

دام کمال گرایی(۱)

خشونت خانگی علیه زنان

از خاطره و حافظه (۱)

تمجيد‌های مورد ترديد

آخر اشتباه من کجاست؟

ترس مردان از احساسات

دو تا در عشق کافی نيستند

شما یك ایمیل جدید دارید

ای لحظه، بمان!

حیوون سكسی و دغدغه مسئولیت!

هنر دعوا کردن (۲)

هنر دعوا کردن(۱)

کافکای عاشق پیشه

اخلاق(۲)

اخلاق (۱)

روابط موازی(۲)

روابط موازی(۱)

کمی هم از مردان بشنویم!

اسطوره خون آشامها

آیا پول خوشبختی می آورد؟

فیلسوفهای کوچک، سوالهای بزرگ

به ایدز شانس ندهیم

سکسوالیته ( ۳): اولین بار-قسمت اول

تاپ سیکرت(۲)

و همین لباس زیباست نشان آدمیت؟

تاپ سیکرت(۱)

طنز

آزمایش میلگرام…

خوشبختی دوستی واقعی

هنر بزرگ شدن

سکسواليته (۲) : زنان و خود ارضايی

وقتی عشق سردتر مي شود

قدرت اکثريت

هنر، برای خواستگاری

سکسواليته(۱) : پدوفيلی

وبلاگ: هر نفر يک ناشر؟

شستشوی مغزی

وحشت زده

قویترین میل جهان

شانس

رويا(۲)

رويا(۱)

چند کلمه حرف حسابی!(۲)

دخترهای حرف گوش کن، پسرهای شرور

چند کلمه حرف حسابی!(۱)

دروغ(۲)

دروغ(۱)

…انتقام

زیبایی(۳)

زیبایی(۲)

زیبایی(۱)

 
Enter your Email


Preview | Powered by FeedBlitz
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  • اوت 2004  
  • سپتامبر 2004  
  • اکتبر 2004  
  • نوامبر 2004  
  • دسامبر 2004  
  • ژانویهٔ 2005  
  • فوریهٔ 2005  
  • مارس 2005  
  • آوریل 2005  
  • مهٔ 2005  
  • ژوئیهٔ 2005  
  • اوت 2005  
  • سپتامبر 2005  
  • اکتبر 2005  
  • نوامبر 2005  
  • دسامبر 2005  
  • فوریهٔ 2006  
  • مارس 2006  
  • مهٔ 2006  
  • ژوئیهٔ 2006  
  • سپتامبر 2006  
  • نوامبر 2006  
  • دسامبر 2006  
  • ژانویهٔ 2007  
  • فوریهٔ 2007  
  • مارس 2007  
  • آوریل 2007  
  • مهٔ 2007  
  • سپتامبر 2007  
  • اکتبر 2007  
  • فوریهٔ 2008  
  • مهٔ 2008  
  • ژوئیهٔ 2008  
  • اوت 2008  
  • نوامبر 2008  
  • فوریهٔ 2009  
  • مارس 2009  
  • مهٔ 2009  
  • سپتامبر 2010  
  • آوریل 2011  
  • آوریل 2012  
  • ژوئیهٔ 2013  
  • مهٔ 2014  
  • نوامبر 2014  
  • دسامبر 2014  
  • فوریهٔ 2015  
  • مارس 2015  
  • ژوئیهٔ 2015  
  • اوت 2015  
  • نوامبر 2015  
  • دسامبر 2015  
  • فوریهٔ 2016  
  • اوت 2016  
  • فوریهٔ 2017  
  • مهٔ 2017  
  • اکتبر 2017  
  • نوامبر 2017  
  • اوت 2018  
  • ژوئن 2019  
  • نوامبر 2019  
  •